آیا لازم است که یک خیریه، خود "نقش اصلی" را در اقدامات خیرخواهانه، اجرا کند !؟
نیکوکاران، قهرمانان فعالیت های نیکوکاری
آیا زندگی معنادار و هدفمندانه ای دارید؟
بعد از کمی مکث ، بیشتر ما مطمئناً پاسخ خواهیم داد: " نه " در هر صورت این سئوال برای داشتن پاسخی معقول، سخت خواهد بود.
چگونه به تلفن پاسخ میدهیم، مدارک را ثبت و ضبط میکنیم، امور اداری را سامان میدهیم و... وقتی لیست کارهایی که باید انجام دهیم را میبینیم، به عظمت آنها پی میبریم.!
مسلما برنامه ریزی برای انجام تمام وظایف و مسئولیت ها، بسیار دشوار خواهد بود و نیاز به مدیریت و سازماندهی اصولی خواهد داشت.
میتوانید این موضوع رو تجسم کنید؟ که فعالیت شما بدون هیچ عواید منفعت طلبانه ایست (کاملا غیرانتفاعی)، ولی در عین حال مسئولیت بزرگی به شمار می رود.
هفته کاری شما روال همیشگی را دارد و پر از وظایف معمولی است؟ تقویم فعالیت هایتان هنوز از قهرمانیها و دستاوردهایتان پر نشده؟ میخواهید زندگی برنامه ریزی شده و معناداری داشته باشید؟ نیکوکاران میتوانند مرتبط با همه این موارد پاسخگوی سئوالاتتان باشند...
هرکسی در زندگی خود، میخواهد که زندگی معنادار و هدفمندی داشته باشد. همچنین هر نیکوکار میخواهد که جزئی سودمند از این چشم انداز بزرگ (زندگی معنادار) باشد. آنها میخواهند جزء بخش بزرگتری از وجود خودشان باشند و نقش سودمندی را ایفا کنند.
نیکوکاران میخواهند که خود قهرمان داستانشان باشند ...
نیکوکاران مردم عادی هستند، درست مثل خود ما، لیست کارهایی برای انجام دادن، همکارانی ناامید کننده و حتی دارای ترس های شخصی در زندگی خود هستند.
افکار خیال پردازانه ای در ذهن دارند که با آنها، دنیا را تغییر میدهند. آنها از رویاهایشان دست میکشند تا به واسطه کمک هایشان بیشتر دیده شوند.
هرچند، زندگی روزمره و عادی دارند که نقش قهرمانی و شجاعت را نمیپذیرد. ولی این تا زمانی است که خیرین اطمینان خاطر دارند، با شما به عنوان یک موسسه خیریه و واسط بین آنها و نیازمندان، ارتباط مستقیم دارند.
سازمان شما، باید شرایطی فراهم کند تا نیکوکاران قادر به ایجاد تغییراتی در خود و جامعه ی خود باشند.
به واسطه اینکه، خیرین تامین کنندگان منابع خارجی شما هستند، آنها تمایل دارند، تاثیر این منابع را به چشم ببینند و بر روی این مسئله بسیار حساس و دقیق هستند، اما وقت و توانایی اقدام مستقیم در این زمینه را ندارند، بنابر این ارسال برنامه ها و خدمات موسسه به عنوان گزارش عملکرد برای آنها بسیار خوشایند خواهد بود.
نیکوکاران تجهیزکننده و نیرو محرکه کار موسسات خیریه هستند.
ما باید از ایفای نقش قهرمانی یکسوی دست بکشیم و به نیکوکاران فرصت این را بدهیم تا روزهای عمرشان را هدفمندانه، بگذرانند. و این مسئله تغییر جهتی کلی را ایجاب میکند.
اینکه مدام حس کنیم که ما مهم و در خط مقدم کار هستیم،
بسیار آسان است. ولی باید بدانیم که تحمل بار احساسی (و حتی گاهی فیزیکی) برای انجام کاری خیرخواهانه، کاملا بر دوش نیکوکار است، پس اوست که قهرمان است.
البته، این نگرش نیز کاملا درست نیست و ما همگی شخصیت های داستان بزرگتری هستیم و نقش های مهمی را ایفا میکنیم. اما در برابر نیکوکاران، نقش دوم را داریم و آنها هستند که نقش اصلی را ایفا میکنند و ما در نهایت کار خود را با عنوان خدمات غیرانتفاعی (کار خیر ) معرفی و منتسب میکنیم.
زمانی که پرونده ای را جهت پشتیبانی ارجاع داده و یا اطلاع رسانی میکنیم بسیاری از پیام های ما از طریق ایمیل ها ، مراجع رسمی، نامه و تلفن ها ارسال و پخش می شوند و برای تبدیل نیکوکاران به قهرمانان داستانمان (فراخوان مشارکت در امور خیرخواهانه)، ما سطح جدیدی از مشارکت های اجتماعی را خواهیم داشت و شاهد افزایش بازدید ایمیل ها، دوبرابر شدن واکنش ها و بالا رفتن سریع اشتیاق و جدیت آنها خواهیم بود.
البته که چگونگی اطلاع رسانی بسیار مهم است. ولی ما داستان ها را بیشتر درک میکنیم. زیراکه آنها را میخوانیم، میبینیم و هر روز آنها را بازگویی میکنیم.
حساب های اجتماعی و مکالمات شخصی ما همه روایتگر این هستند که ما چه کسی هستیم، کجا بوده ایم و به کجا میرویم. پس، کارهای نیک شما نیز روایتگر این داستان است که شما مسئول حل مشکل بزرگی هستید که همچون طاعون در جامعه رخنه کرده است.
شما تشکلی از کارکنان و اعضای هیئت مدیره و... را گردهم آورده و مجموعه ای را تعریف کرده اید که هماهنگ کردن آنها از طریق بدنه سازمان و برنامه های سایت صورت میگیرد. حالا، نیاز به برگزیدن قهرمانان داستان خود دارید : " نیکوکاران "
قهرمانان مغایرت اصلی داستان شما را حل خواهند کرد. همانطور که صحنه های زندگی روز به روز دشوارتر میشوند، همزمان قهرمان، گامهایی به سوی ذخیره ی (توشه ) عمر خود برمیدارد.
چیزی که ما را در صحنه زندگی پایدار و استوار نگه میدارد، ایجاد لحظات مفید عمرمان است یا کارهایی معمولی و روزانه؟؟
بنابراین اگر می توانید نیکوکار را در مسیری قرار دهید که تمایل به انجام فعالیت های معنادار و هدفمندانه، در مجموعهی شما داشته باشد، این نه تنها پاسخی مثبت بلکه پاسخی فوری در جهت رفع مشکلات سازمان شماست.
برای خلاص شدن از شر مشکلات، قهرمان داستان خود نباشید بلکه نیکوکاران را در نقش قهرمان معرفی کنید و توجه داشته باشید که باید هیجان ،شور و اشتیاق در آنها ایجاد کنید، محرک واکنش های سریع باشید و بدین صورت مجموع واگذاری ها و پرداختها به موسسه تان را افزایش دهید.
شما حتی باید نیکوکاران خود را تشویق کنید که شما را به خانواده و دوستانشان معرفی کنند ( تبلیغ ).
بازگویی داستان قهرمانی نیکوکاران
برای روشن شدن مطلب این دو مثال را در نظر داشته باشید. کدامیک از این دو نمونه شما را بیش تر ترغیب به کمک میکنند؟
1. موسسه “Advocacy Center”:
در سال اخیر موسسه “Advocacy Center” تمام اهداف خود را جهت جمع آوری سالیانه مبلغ 100 هزار دلار پایه ریزی کرده است.
- شما با اهداء 100دلار یا بیشتر، ما را برای رسیدن به این هدف یاری میکنید.
- ما توانایی فراهم ساختن : سرپناه های اضطراری، جوامعی پذیرا و استقبال کننده(امن و شاد) وهمچنین انجام مشاوره های حرفه ای برای زنان و خانواده هایی که در معرض سوء استفاده و خشونت قرار دارند را ،خواهیم داشت.
- در سال گذشته ما توانستیم تنها با 50 هزار دلار به 100 زن خدمات رسانی کنیم که هزینه این سرویس ها از صندوق عمومی موسسه که به وسیله ی نیکوکاران حمایت مالی میشود، تامین شد .
- امسال، ما به اهداف بزرگتری فکر میکنیم. هدفی بلند پروازانه، برای خدمات رسانی به 200 زن و خانواده هایشان ترسیم کرده ایم.
- کارکنان ما میخواهند که کارهای بیشتر و بهتری برای کسانیکه به ما نیاز دارند، انجام دهند.
چه فکری میکنید؟ اگر شما 100 دلار داشته باشید، همین حالا این پول را به این موسسه اهدا نمیکنید؟
قبل از هر تصمیمی، پیام "مارتا شلتر" را نیز بخوانید؛
2. موسسه "مارتا":
تا به حالا دچار ترس شده اید؟
- این ترسی همیشگی به همراه "جنی" است. در حقیقت، او ترس را بیشتر از شادی، لذت و دیگر حس ها، درک کرده است. او در ترس زندگی می کند چراکه خانه ا ش از افراد الکلی ، آزارهای روحی و روانی و سوءاستفاده های جسمی و فیزیکی انباشته شده است.
- "جنی" برای فرار و خلاصی از این شرایط، قصد دارد پسر یکساله اش "بنجامین"، را واگذار کند، شاید که آینده ای متفاوت داشته باشد.
- ولی " جنی" مانعی حس می کند، ترس از اینکه همسرش بفهمد، ترکش کند و یا خشم و خشونت اش را افزایش داده و وضعیت طاقت فرسایی به وجود آورد.
- "جنی" به حمایت کسی نیاز دارد که خود واقعی اش را پیدا کند. در خواربار فروشی، پمپ بنزین و حتی در گردهمایی های اجتماعی.
- کارکنان ما هرگز بدون حمایتهای شما نخواهند توانست به امثال "جنی" خدماتی ارائه دهند.
- حال، شما با کمک هایتان ما را در راه شناسایی "جنی"- و امثال جنی - و بهبود شرایط زندگی اش و حتی زندگی "بنجامین" –اطرافیان جنی- یاری می رسانید.
آیا شما کمکی 100 دلاری برای کمک به "جنی" در نظر گرفته اید؟
100 دلار شما این اجازه را به کارکنان موسسه "مارتا" خواهد داد تا در جهت کمک و یاری رساندن به امثال "جنی" در اجتماع حاضر شوند.
تصور کنید "جنی" خواهر، دخترخاله و یا همسایه تان بود. حاضر بودید امروز قهرمان داستان وی باشید؟
حالا، تصمیم با شماست که کمکتان را به موسسه “Advocacy Center" اهدا کنید و یا به مجموعه "مارتا"؟
کدامیک از داستان های بالا پیام یاری خواهی شما را، برای انجام یک کار خیر بهتر به گوش میرساند؟
شما قهرمان این داستان ها هستید و یا نیکوکاران؟
دیدگاه خود را بنویسید