داستانگویی، هنر انتخاب یک تجربه - تجربه شخصی خودتان و یا فردی دیگر- و بازگویی آن برای دیگران است. داستانگویی، مهارتی است که منجر به انتقال احساسات و افکارتان به دیگران، در مورد یک موضوع خاص میشود.
به اشتراک گذاشتن یک داستان، مثل روخوانی یک متن از پیش نوشته شده و یا ارایه یک سخنرانی خشک نیست. با درد و دل و بازکردن سفره دل هم تفاوت دارد. داستانگویی مهارتی است که منجر میشود طعم تجربهای که دارید و نتایجی که به دست آوردهاید را افرادی غیر از شما - یعنی مخاطبین شما - هم بچشند؛ با پستی و بلندیهایی که از آنها عبور کردهاید، آشنا شوند و نگرانیها، چالشها و شیرینی دسترسی به موفقیتها را هم لمس کنند.
داستانگویی ابزاری است که نیاز به مهارتهای چندگانه تاثیرگذاری بر مخاطبان دارد. این مهارتها شامل دادن روح و جان به داستان، احساساتی که قرار است بر آنها در طی گفتن داستان تاکید کنید (مثل ترس، غم، شادی، هیجان و...)، لحن صدا، تماس چشم و از همه مهمتر پیام داستان است.
رهبران تاثیرگذار تاریخ، مثل گاندی از داستانگویی به عنوان ابزاری برای انتقال تجربه و همراه کردن دیگران در مسیری که گام برمیدارند استفاده کردهاند. اما به نظر شما چه چیزی در داستانهای این افراد باعث تاثیرگذاری آنها میشود؟
شاید این گفته را شنیده باشید که «همه انسانها حداقل یک کتاب در درون خود دارند»؛ انتخاب یک قصه از یکی از کتابهای درون، خیلی بهتر از انتخاب قصهای است که با آن ارتباط احساسی خاصی نداریم.
اگر آنچه که میگوییم برگرفته از تجربیات شخصی ما و یا کسی که میشناسیم باشد، تاثیرگذاری قصهمان بر مخاطبین بیشتر است. همان طور که از قدیم گفتهاند «آنچه از دل برآيد بر دل نشیند». اما چرا شخصی بودن داستان مهم است؟ چرا بازگویی «تجربیات شخصی ما» در قالب قصه میتواند به همراهی و همپایی مخاطب قصه در مسیری که ما ترسیم میکنیم منجر شود؟ پیش از پاسخ، کمی تامل کنید. میتوانید نظرتان را روی یک تکه کاغذ بنویسید.
یکی از دلایل موفقیت داستانهای شخصی، رنگ و بو و پیش زمینهای است که فرد داستانگو میتواند برای قصه خود ترسیم کند. به طور مثال: در داستانی درباره صعود کوه به قله دماوند، کوهنورد داستانگو میتواند شرایط کوه، سرمای استخوانسوز، نگاههای نگران و پرسئوالی که بین کوهنوردان رد و بدل میشده است را با جزئیات شرح دهد. بیان همین جزئیات، مخاطب داستان را متقاعد به واقعی بودن آن میسازد؛ چراکه برای مخاطب، گوش دادن به این داستان، مثل تماشای فیلمی است پر از پیغامهای اصلی و فرعی.
بیان پیشزمینه، احساسات و کیفیت تجربه در مورد یک موضوع، از مهمترین عوامل تاثیرگذار در داستانگویی است. پیشتر به گاندی و رهبران موفقی چون او که از هنر داستانگویی استفاده میکردند، اشاره شد. آنچه که نام چنین افرادی را در تاریخ زنده نگه میدارد، حرکت در مسیر پیشرفت جامعهشان، از طریق بازگویی تجربیات شخصی است؛ تجربیاتی که در پوست و خون آنان جا گرفته است.
هنر داستانگویی در ایران هم قدمت زیادی دارد؛ فخرالدین اسعدگرگانی، نظامی گنجوی و عطار نیشابوری از بزرگان این فن بودهاند. کتب آسمانی هم همواره دروس و پیام خود را در قالب داستانهای مختلف ارائه دادهاند.
دیدگاه خود را بنویسید