چطور برنامه ماهانه خیرخواهانهام را شروع کردم؟
من چیز زیادی درباره برنامههای خیرخواهانه ماهانه نمیدانستم تا وقتی که در آن سال، خانمی در اواخر دسامبر با من تماس گرفت.
او یکی از آخرین خیرینی بود که به عضویت موسسه من درآمده بود، و خانوادهاش تازه از ایالت دیگری به آنجا مهاجرت کرده بودند. او آنجا به صورت ماهیانه به بانک غذا کمک میکرد و حالا میخواست کار نیک خود را در محل زندگی جدید نیز دنبال کند.
من در ابتدا برنامه منطقی و جامعی برای نحوه و چگونگی برقراری ارتباط و جذب کمک نداشتم اما می دانستم که زمان زیادی ندارم و باید به سرعت تصمیم بگیرم. میتوانستم برای او 12 پاکت نامه بفرستم که هرماه یکی از آنها را برایم بفرستد. بدیهی است که انجام این کار برایم آسان بود. پس همین کار را کردم و به همین شکل، اولین برنامه ماهیانهام را به وجود آوردم.
یادم است که پاکت نامهها را میشمردم و روی هر یک اسم یک ماه را مینوشتم. فکر میکردم این کار در ادامه دادن مسیر، به هردوی ما کمک کند.
اما این تنها آغاز ماجرا بود.
الان که به آن موقع فکر میکنم، خندهام میگیرد. من اصلا نمیدانستم در حال حرکت در چه مسیر هستم. فقط داشتم درخواست یک فرد نیکوکار را انجام میدادم. اما خبر نداشتم چنین کار کوچکی در نهایت به چه اتفاق بزرگی تبدیل می شود.
من کم و بیش خبر داشتم که کمکهای ماهانه نتیجه میدهند و به همین خاطر تصمیم گرفتم که این کار را تا آنجایی که امکان دارد، به خوبی انجام دهم. به این مسئله فکر می کردم که قبل از من خیلیها این کار را انجام دادهاند و من متوجهش نشدهام. پس از مدتی 6 نفر دیگر هم برای کمک کردن اعلام آمادگی کردند.
یک نامه سر هم کردم و برای آن شش نفر فرستادم و به آنها گفتم قصد داریم به صورت رسمی یک برنامه خیریه ماهانه راه اندازی کنیم. دعوتشان کردم به ما بپیوندند و همه آنها دعوت مرا پذیرفتند.
در بهار آن سال، در کنفرانس AFP شرکت کردم و به سخنان هاروی مک کینون درباره برنامههای ماهانه گوش دادم. از مطالبی که در آن کنفرانس مطرح شد، ایده های زیادی گرفتم. کتاب او "طلای پنهان" را خریدم و در راه برگشت از کنفرانس،تمام طول پرواز را به خواندن آن مشغول بودم.
پس از بازگشت از کنفرانس درباره موسسات خیریه مشابه و برنامه های آن ها و نحوه عملکردشان تحقیق کردم، و چند ایده جدید هم به ذهنم رسید. اسمش را گذاشتم "امید گرسنگان" و برای درک آنکه این برنامه دقیقا چگونه کار میکند و کمک های افراد نیکوکار چگونه در نهایت به سیر شدن گرسنه ای ختم می شود، بروشوری تهیه کردم.
تنها 81 سنت میتوانست برای یک روز و 24 دلار و 30 سنت در یک ماه، جوابگوی غذای یک نفر باشد. پس از شرکتکنندگان خواستم برای هرنفر، ماهی 24 دلار و 30 سنت کمک کنند.
بعد از آن، شروع به بازاریابی برای برنامه کردم. در خبرنامه بعدیام قسمتی اضافه کردم وشبیه به یک مقاله به آن شکل دادم. یک کوپن هم اضافه کردم که میتوانست بریده شود، فرم داخلش پر شده و برای من فرستاده شود (آن موقعها هنوز خبری از خبرنامههای ایمیلی نبود). لیستی از خیرینی تهیه کردم که در 12 ماه گذشته بیشتر از 2 یا 3 بار کمک کرده بودند، و دعوتنامه را برایشان فرستادم.
کم کم، مردم شروع کردند به ثبت نام.
مشاور مالی من از این ایده خندهاش گرفته بود. به نظر او این کار دیوانگی بود و تنها وقتم را تلف میکرد. اما وقتی که تعداد کمکهای ماهانه را دید، متوجه شد که این ایده ارزشش را داشت.
در حدود 18 ماه، 110 نفر در برنامه "امید گرسنگان" ثبت نام کردند و هر کدام از 10 نفر 100 دلار کمک کردند، یعنی حتی بیشتر از آنچه از آنها خواسته بودم. در نهایت، ارزش سالانه برنامه به بیشتر از 50000 دلار رسید که برای خودش انقلابی در کار ما بود.
تجربیاتی که در این مسیر بدست آوردم:
از یک جا شروع کنید:لازم نیست همه چیز از اول کار عالی باشد. شروع کار، مهمترین بخش کار است، در مراحل بعدی میتوانید کارتان را بهبود ببخشید.
بی وقفه کار کنید:من هیچ وقت از جستجوی افراد نیکوکار دست برندارید و همیشه به دنبال جذب افراد جدید باشید.
دلیل انجام کار مهم است: در این باره که چرا مردم باید ماهیانه کمک کنند، شفاف باشید. به صورت عادی، افراد زیادی به شما کمک نمیکنند، مگر آنکه تفاوتی بزرگ با بقیه داشته باشید. مبلغ 24 دلار و 30 سنت، مبلغی منطقی بود و به همین خاطر مردم کمک میکردند.
پشت صحنه را مدیریت کنید: من به سرعت متوجه شدم که باید در مورد مسائلی مانند اینکه چه کسانی از برنامه حمایت می کنند، چقدر ماهانه پول جمع شده و ... توضیح بدهم. برقراری ارتباط هم بسیار مهم است. همیشه با کسانی که یکی دوماه بود کمک نکرده بودند، تماس میگرفتم. گاهی به من میگفتند که شغلشان را از دست داده اند و به محض آنکه درآمد داشته باشند، دوباره شروع به کمک خواهند کرد. یا اینکه میگفتند عضوی از خانوادهشان بیمار است، و در این مواقع من به آنها پیشنهاد کمک میدادم. بیشتر این افراد دوباره به برنامه برگشتند.
در تشکر کردن خلاق باشید: خیرین من نامههای تشکر ماهانه نمیخواستند چون نمیخواستند برای کارت پستالها پولی خرج شود. به جای این کار، برایشان نامه دست نویس میفرستادم. ماه بعد زنگ میزدم یا از کسی میخواستم به آنها زنگ بزند. آنها از این کار خیلی لذت میبردند.
راه های مختلفی برای کمک پیشنهاد دهید:پول نقد، چک، پرداخت الکترونیکی، فرقی نمیکند. اگر همه بتوانند هر طور که راحت هستند کمک کنند، نتیجه کار تفاوت بزرگی خواهد داشت.
از آن زمان تا به حال، به بقیه کمک کردهام که برنامههای ماهیانه خودشان را راهاندازی کنند. برنامههای ماهیانه راهی عالی برای آسان کردن کمک کردن برای خیرین است.
من هیچ گاه آن نقطه شروع خود را فراموش نخواهم کرد...
منبع: net work for good
دیدگاه خود را بنویسید