اصولا برنامهریزی و مدیریت استراتژیک در هر بنگاه و سازمانی یکی از دغدغههای اصلی مدیران ارشد آن مجموعه است و سازمانهای موفق همواره ارزش خاصی را برای برنامهریزی استراتژیک موسسه قائل هستند.
حال اگر در نظر بگیرید که این سازمان یک موسسه خیریه باشد که منابع مالی آن از سوی افراد نیکوکار تامین شود و بخش اعظم منابع انسانی آن را نیز افراد داوطلب تشکیل دهند، پس حساسیت و مخاطرات کار دوچندان خواهد شد و در اینجاست که ضرورت برنامهریزی استراتژیک در موسسات خیریه و سازمانهای مردم نهاد اهمیت پیدا میکند.
ضرورت برنامهریزی استراتژیک در موسسات خیریه
موضوع مدیریت استراتژیک بیشتر برای محیطهای کسبوکار و نیز محیط رقابتی طراحی شده است و چند سالی است که سازمانهای دولتی نیز از این ابزار بهره میگیرند. اما این مبحث کمتر برای سازمانهای مردم نهاد که غیرانتفاعی و غیردولتی هستند، استفاده شده است. موسسات خیریه یکی از بارزترین و عمدهترین سازمانهای غیرانتفاعی در کشور ما محسوب میشوند.
برای هر سازمانی که هدف یا اهدافی دارد و برای خود مقصد خاصی را تعریف کرده باشد، برنامهریزی استراتژیک بسیار ضروری است. چراکه موسسات و سازمانهای مردمنهاد برای اثبات موجودیت و تعیین فعالیتهای اصلی خود و همچنین پاسخ به این پرسش که فلسفه وجودیشان چیست؟ نیازمند تبیین ماموریت هستند.
حقیقت این است که برنامهریزی استراتژیک سازمانهای خیریه کار بسیار مشکلی است و اغلب با چالشها و مشکلات عدیدهای روبهرو است، چراکه در این نوع سازمانها به واسطه وجود نیروهای داوطلب که معمولا افراد زیادی هم هستند، دارای ساختار، روابط و گروههای رسمی و غیررسمی پیچیده و گاهی متعددی هستند.
این نیروها به صورت رایگان زمانهای آزاد خود را به انجام فعالیتهایی برای موسسه یا در موسسه صرف میکنند و به سادگی هم ممکن است در هر زمان، همکاری خود را با موسسه قطع کنند، به همین دلیل مدیریت کردن آنها بسیار چالشبرانگیز است.
شاید در وهله اول اینگونه استنباط شود که موسسات و سازمانهایی که هیچ هدف انتفاعی ندارند و از سوی دیگر به دولت هم پاسخگو نیستند نیازی به مدیریت استراتژیک ندارند اما در واقع چنین نیست.
تعیین استراتژیها در چارچوب ماموریت و رسالت سازمان و توجه به عوامل داخلی و خارجی از مهمترین اقداماتی است که یک سازمان غیرانتفاعی باید انجام دهد.
استراتژیهای سازمانی موسسات خیریه
طبق چارچوب کلی، استراتژیهای سازمانی موسسات خیریه، باید مشخص کننده این باشند که:
- موسسه چه استراتژیهای اصلی را اتخاذ خواهد کرد؟ رشد، ثبات یا کاهش.
- آیا موسسه در آینده دامنه فعالیتهای خود را محدود میکند، ثابت نگه میدارند یا توسعه میبخشد؟
- تعیین اینکه حوزه فعالیت موسسه کجاست؟
- ذینفعان کلیدی موسسه چه کسانی هستند؟
- موسسه به چه افرادی قرار است خدمترسانی کند؟
- منابع مالی آن کدام است؟
موارد فوق در قالب استراتژیهای سازمان معین میشود. در چارچوب این استراتژیها، سیاستها و برنامههای اجرایی موسسات، طراحی میشوند.
پس به وضوح میبینید که هیچ موسسه و سازمانی مادامی که میخواهد در عرصه بماند و به فعالیت خود ادامه دهد، بینیاز از استراتژی نیست. درست است که موسسات خیریه در محیطهای کسبوکار رقابتی قرار ندارند و بر سر قیمت و کیفیت محصول و ارائه خدمات رقابت نمیکنند، اما رقابت این سازمانها در مقایسه با موسسات و سازمانهای مشابه است و در نهایت حتی میتوانند برای خود خلق جایگاه استراتژیک و خلق برند کنند.
چالشهای برنامهریزی استراتژیک سازمانهای خیریه
داشتن برنامهریزی استراتژیک برای موسسات خیریه آنچنان هم ساده نیست. عمدهترین چالشهای برنامهریزی استراتژیک سازمانهای خیریه را میتوان در یک دستهبندی کلی اینگونه مطرح کنیم:
• مدیریت مالی با توجه به محدود بودن منابع مالی و شیوه خاص تامین منابع
• مدیریت منابع انسانی با توجه به داوطلبانه بودن عضویت در موسسات و سازمانهای مردمنهاد
• مدیریت نیازها و خواستههای ذینفعان و حامیان سازمان
• وابستگی و رابطه تنگاتنگ موسسات خیریه به عوامل محیط خارجی
تامین مالی موسسات خیریه
اکثر موسسات خیریه هیچگونه مساعدت مالی از سوی دولت دریافت نمیکنند؛ ضمن اینکه این موسسات نمیتوانند منابع مالی خود را از هر راهی تامین و در هر مسیری نیز هزینه کنند.
لذا این موسسات، اغلب منابع مالی خود را از طریق کمکهای مالی هیات امنا، کمکهای مالی افراد نیکوکار، مبالغ حاصله از حق عضویت افراد، کمکهای مالی و غیرمالی سازمانها، موسسات و شرکتها، وقف و نذورات، وجوه بازگشتی حاصل از سرمایهگذاری در پروژههای اقتصادی، سود سپردههای بانکی و اجرای برنامههای خیریه تامین میکنند که فعالیت بسیار مشکلی است و معمولا حالت پایداری ندارد، لذا همیشه مدیران موسسات خیریه با چالش تامین مالی دست و پنجه نرم میکنند.
جذب نیروی انسانی
با توجه به اینکه اکثر کارکنان موسسات خیریه را افراد داوطلب تشکیل میدهند، آمار ریزش و تَرک سازمان توسط این افراد بسیار بالا است و از طرف دیگر سیستم جذب نیرو هم برای این موسسات، مشکل خواهد شد.
ایجاد همسویی بین نیازها و انتظارات ذینفعان
ایجاد همسویی بین نیازها و انتظارات ذینفعان در موسسات و سازمانهای مردمنهاد که اکثرا حامیان مردمی هستند، یکی دیگر از چالشهای کلیدی است؛ چراکه هر کدام از آنها با اهداف خاص و اعتقادها یا باورهای بعضاً عاطفی وارد سازمان میشوند و نمیپسندند که مسیر حرکت سازمان به سمتی برود که این انتظارات را خدشهدار کند؛ لذا استراتژیهای مدیریتی باید به گونهای تدوین شوند که نیازها و انتظارات کلیه ذینفعان را در نظر گرفته و لحاظ کنند.
تشکر و قدردانی موسسات از داوطلبان
یکی دیگر از استراتژیهای مهم در موسسات خیریه که کلیدی موثر در جذب و نگهداشت نیروهای انسانی است، چگونگی تشکر و حمایت از داوطلبان است.
امروزه موسسات برای حمایت از داوطلبان خود ابزارهای زیادی در اختیار دارند؛ اما باید توجه کرد که بهکارگیری هریک از این ابزارها، بازخوردهای متفاوتی خواهد داشت.
استفاده از ایمیل، اس.ام.اس و سایر ابزارهای ارتباطی، هریک در جایگاه خود تاثیر بسزایی در ذهن نیکوکاران و داوطلبان خواهند داشت.
وابستگی موسسات به عوامل محیط خارجی
کلیترین چالش برای موسسات همواره این موضوع است که آنها به شدت متاثر از شرایط روز اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه هستند. مسائل روز و پارادایمهایی چون تورم، بیکاری، کاهش سطح درآمد خانوادههای مددجویان و ذینفعان، تاثیرات بسزایی در تامین مالی، فعالیت منابع انسانی و در کل ادامه فعالیت موسسات، خواهند داشت.
لذا برای تدوین برنامه استراتژیک اثربخش برای موسسات خیریه، باید هرکدام از المانهای گفته شده در فوق، به عنوان یک عنصر کلیدی استراتژیک لحاظ شود و به عنوان متصلکننده استراتژیهای کلی و سطوح پایینتر، مد نظر مدیران و هیات امنای این سازمانها قرار گیرد.
منبع: دنیای اقتصاد
دیدگاه خود را بنویسید