«وقتی بهار میشود، درختان جوانه میزنند و بوی عید میآید، کمک به همنوعان را فراموش نکنیم. عید نوروز فقط به فکر انداختن سفرههای رنگین خودمان نباشیم و حواسمان به بچههای بیبضاعت چشم انتظار هم باشد.
گرفتن تخم مرغهای رنگی از دست بزرگان چه صفایی داشت و چه عیدی خوبی بود و...» این جملات بخشی از صحبتهای «محمود بصیری»، هنرمند پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون است که به انگیزه فرارسیدن بهار و عید نوروز در محله بلورسازی(منطقه 17تهران) مهمانش شدیم.
این بازیگر پیشکسوت 69 ساله که به قول خودش عمرش را برای مردم گذاشته است و شادی مردم بیش از هر چیز دیگری برایش ارزشمند است، همچنان سرزنده، با اخلاق و مردمدوست است.
به پیشنهاد ما سری به بازار شب عید در نزدیکی محلهاش یعنی بازار امامزاده حسن(ع) میزنیم و در ضمنِ این محلهگردی از نوروز و سنتهای پسندیده این عید باستانی برایمان میگوید.
نوروز، موسم همدلی است
فاصله خانه او تا بازار کم نیست اما او ترجیح میدهد مثل همیشه با دوچرخه محبوبش، خودش را به محل خرید و قرار مصاحبه برساند. بعد از خوش و بش گرم با خریداران، بیمقدمه از حال و هوای این روزها میگوید: «وقتی زمستان به این زیبایی بهار میشود، باید شکرانه دهیم.
چه خوب است شبِ عیدی به خانوادههای نیازمند کمک کرده و عیدیمان را با بچههای یتیم و بیبضاعت تقسیم کنیم. بهتر است در ایام نوروز فقط سفرههای خودمان را رنگین نکنیم و به یاد همسایگان و اطرافیانمان هم باشیم. توصیه من به مردم عزیز به ویژه جوانها این است که همیشه و در هر حالی کمک به همنوع را فراموش نکنیم.»
آی بوته بوته بوته
در ادامه وقتی صحبت از سنت قدیمی چهارشنبه سوری میشود «محمود بصیری» هنرمند هم محلهای با اشتیاق میگوید: «راستش چهارشنبه سوری زمان ما با الان خیلی فرق داشت. آن زمان چهارشنبه سوری که میشد، بوتههایی روی شتر میآوردند و میفروختند و میخواندند «آی بوته بوته بوته» یادش بخیر؛ آن زمان چهارشنبه سوری لذت داشت. یک تفریح شیرین و دلچسبی بود، همه با هم از آتش میپریدیم و شادی میکردیم. اصل سنت چهارشنبه سوری همین لذتهاست حتماً نباید که سر و صدا به راه بیندازیم و خدایی نکرده مصدوم و کشته به جا بگذاریم.
متأسفانه چهارشنبه سوریهای الان بیشتر به میدان جنگ تبدیل شده است! بهتر است امسال به جای ترقه زدن یک کار ثواب انجام دهیم و پولش را خرج نیازمندان کنیم.»
محلهام را دوست دارم
وقتی از این هنرمند میخواهیم بیشتر از محل سکونتش برایمان بگوید و اینکه آیا محلهاش را دوست دارد، پاسخ میدهد: «من در سال 1326 در محله عباسی به دنیا آمدم و 4 ساله بودم که به خیابان قزوین و محله بلورسازی آمدیم. اکنون 65 سال است که در این محل سکونت دارم و محلهمان را هم دوست دارم. البته همه جای ایران را دوست دارم و همه جا محله من است. به دلیل اینکه وقتی من از طریق تلویزیون به خانههای مردم میروم پس همه فامیل من هستند و نمیتوانم بگویم بچه کجا هستم.»
احوالپرسی همراه با گرهگشایی
این هنرمند در ادامه بهترین سنت عید نوروز را احوالپرسی از دوستان و آشنایان میداند و میگوید: «بهتر است ایام نوروز فقط صرف مهمانی رفتن و مهمانی پس دادن نباشد و بیشتر جنبه همدلی داشته باشد. یعنی ما وقتی به خانه دوستان و آشنایان میرویم، حالی از آنها بپرسیم، سراغی از گرفتاریهایشان بگیریم و اگر کمکی نیاز دارند دریغ نکنیم.»
بصیری در ادامه صحبتهایش به سفره هفتسین نوروز اشاره میکند و میگوید: «آخرین سفره هفتسین من سال 85 پهن شد و بعد از آنکه مادرم از دنیا رفت، دیگر هفتسین نگذاشتم و پولش را هرچه قدر که میشد، به دیگران کمک میکردم.» وقتی از او سؤال میکنیم معمولاً عید نوروز به کجا سفر میکند؟ پاسخ میدهد: «حدود 10سالی است که عید نوروز هیچ جا نرفتهام و در تهران بودم اما معمولاً عیدها اگر شرایطش مهیا شود، به خانه اقوامم که در شهرهای یزد و کرمان هستند رفته و به آنها سر میزنم.»
تخم مرغهای رنگی، بهترین عیدی دوران کودکی
در ادامه از بصیری میخواهیم تا خاطرهای از نوروز کودکیهایش برایمان تعریف کند. مثل همیشه پرانرژی و شاداب میگوید: «من از همه روزهای نوروزی عمرم خاطرات شیرین دارم. همیشه به یاد دارم عید که میشد، وقتی به خانه اقوام میرفتیم، عیدی به ما تخم مرغهای رنگی میدادند که دلچسب بود و داشتن این تخم مرغ هایرنگی حس خوبی به ما میداد. اما حالا عیدی بچهها پول شده است. در کل سنت عیدی دادن خوب است و برای کودکان لذت بخش است.»
ایجاد دسترسی به بوستان ولایت
در مسیر بازار با اهالی و خریداران سلام و احوالپرسی گرم میکند، گویا چندین سال است آنها را میشناسد. حین گفت و گو با ما حواسش به گوشه و کنار محله هم هست و از هر فرصتی برای گفتن مشکلات محله و پیگیری آن استفاده میکند: «حالا که شما زحمت کشیده و اینجا آمدید، بهتر است از مشکلات محله که چند سالی است گریبانگیر اهالی شده هم صحبت کنم. اینجا رسانه فرصت خوبی است که حرفهای ما به گوش مسئولان برسد. مهمتر از اینکه از من بنویسید که محلهام است، اینکه با مشکلات اهالی محله آشنا شوید و حل کنید. بوستان ولایت در نزدیکی محله بلورسازی است ولی دسترسی مناسبی برای مردم محله ایجاد نکردهاند...»
دوچرخه تمام دلخوشیام است
بصیری که دوچرخهاش خیلی برایش عزیز است و در همه عکسهایش دوست دارد کنارش باشد، کمی از دوچرخهسواری در تهران و مشکلاتی که در این زمینه دارد برایمان میگوید.
این هنرمند با بیان اینکه چندین بار دوچرخهاش را دزدیدهاند، میگوید:
«3 دوچرخه آنتیک و خیلی قدیمی داشتم که آنها را از من دزدیدند و با وجود اینکه ناراحت شدم اما گفتم حتماً احتیاج داشتند. بنابراین آنها را حلال کردم.
الان هم این دوچرخه را دارم و همه جا با همین دوچرخهام میروم. به دلیل اینکه معتقدم دوچرخه از مترو، اتوبوس و تاکسی بهتر است بهخصوص با وجود شلوغی و ترافیک این روزهای تهران و دود ماشینها ترجیح میدهم با دوچرخهام به همه جا بروم.
راستش را بخواهید، اوقات فراغتم را با دوچرخه سواری پر میکنم و هر شب ساعت 11 با دوچرخهام به پارک 22 بهمن یا هفتچنار میروم. خداراشکر از زندگیام راضیام و اکنون که 69 سال دارم، به لطف خدا مشکلی ندارم.»
منبع: همشهری محله
دیدگاه خود را بنویسید