جلب کمک مالی سخت است. با این وجود جلب کمکهای انسان دوستانه برای سازمانهای غیرانتفاعی حیاتی است و بسیاری از سازمانها همیشه در حال جمعآوری کمک مالی هستند. با در نظر گرفتن وقت لازم برای برنامهریزی رویدادها، بررسی سوابق، ارتباط برقرار کردن و تهیه گزارش، حدس میزنم که در حدود ۵۰ درصد از وقت بیشتر سازمانهای غیرانتفاعی صرف نوعی فعالیت مرتبط با جلب کمک مالی میشود.
سازمان غیرانتفاعی ما، واتسی، هم در ابتدا همین رویکرد را داشت و خیلی زود فهمیدیم که داشتن بازدهی بالا به عنوان سازمانی غیرانتفاعی و در عین حال جلب کمک مالی در حد قابل قبول، تقریبا کاری غیر ممکن است.
تصمیم گرفتیم که دست به کاری غیرمعمول بزنیم. به جای جلب کمک مالی به صورت دائمی، هدفمان را بر روی جلب کمک مالی به صورت دورهای تا حد نصاب خاصی گذاشتیم. کاری مشابه سازمانهای سودآور که دورهای به دنبال جذب سرمایه هستند. هدف ما جذب ۶۰۰ هزار دلار کمک مالی در طی سه ماه بود. با این بودجه میتوانستیم شش نفر را استخدام کنیم و هدف سازمان را که تامین هزینه مراقبتهای بهداشتی برای دو هزار بیمار در طی دو سال بود، تحقق ببخشیم.
نمیدانستیم که آیا ایده ما عملی خواهد بود یا نه، ولی توافق کردیم که صرف نظر از میزان کمکهای مالی جمعآوری شده، فعالیتهای جلب کمک مالی را پس از سه ماه متوقف کنیم و تماموقت به فعالیتهای روزانه در واتسی مشغول شویم (حتی اگر مجبور میشدیم به جای شش نفر، فقط دو نفر را استخدام کنیم).
آنچه پس از این میآید درسهایی است که طی این دوره سه ماهه در جلب کمک مالی آموختهایم:
۱- فرآیند جمعآوری کمک مالی به صورت دورهای کارآمدتر است.
تا قبل از اینکه فعالیتهای جلب کمک مالی را به صورت دورهای شروع کنیم، نمیدانستیم که در جریان این نوع فعالیت چه مدت طول میکشد تا به هدفی برسیم که برای خودمان تعیین کرده ایم و این امر موجب شده بود نتوانیم فعالیتهای روزانه دیگری را که باید در کنار جلب کمک مالی انجام دهیم به خوبی اولویتبندی کنیم. نمیدانستیم که قرار است فرآیند جلب کمک مالی مثل مسابقه دوی سرعت باشد یا ماراتنی طولانی مدت خواهد بود. در نتیجه، همه به صورت نامنظمی دائم در حال رفت و برگشت بین کار جلب کمک و کارهای روزانه سازمان بودیم، که در نهایت از انجام هر دوی آنها باز میماندیم.
در مقابل، اجرای ایده جلب کمکهای مالی به صورت دورهای باعث شد تا این فعالیت در بازه خاصی در اولویت باشد و حواس ما را از کارهای دیگرمان پرت نکند. به جای جلسات نامرتب، مثلا ده جلسه در یک هفته بدون داشتن جلسهای در هفته بعد، به طور منظم و هر هفته ده جلسه برگزار میکردیم. معنای این نظم این بود که برای تغییر بحث جلسه و پیش کشیدن بحث مالی زمان کمتری صرف میکردیم (چون همه جلسات موضوع واحدی داشت) و زمان کمتری هم برای آمادگی قبل از هر جلسه صرف میشد (چون همه حضور ذهن داشتند و متمرکز بودند). از طرفی دیگر، چون حلقه بازخورد از افراد کمتر و مشخصی (که به کار مالی مربوط بودند) تشکیل میشد، سریعتر یاد میگرفتیم که چه کنیم و هر هفته هم بهتر میشدیم. مثلا اگر سه کمککننده مالی بالقوه، یکی بعد از دیگری، از توضیحاتی که راجع به معیاری خاص میدادیم گیج میشدند، معنایش این بود که باید روش توضیح دادن آن معیار را تغییر بدهیم.
۲- جمعآوری کمک مالی به صورت دورهای موجب میشود همه از نقشه و برنامه یکسانی پیروی کنند.
هرفردی به دلایل مختلف کمک مالی اهدا میکند. قبل از اینکه جلب کمک دورهای را شروع کنیم، قبل از هر جلسه برای آمادگی به این سوال فکر میکردیم که: «چگونه میتوان آنها را به کمک کردن ترغیب کرد؟» و بعد برنامههای خودمان را طوری تنظیم میکردیم تا اولویتهای کمککنندگان بالقوه را منعکس کند. به عنوان مثال، اگر اهداکنندهای علاقهمند بود ما با بیمارستان خاصی در هند همکاری کنیم، نظر او را در برنامه خود لحاظ میکردیم، بدون اینکه در نظر بگیریم که آیا اصلا همکاری با آن بیمارستان بهترین رویکرد برای کمک به بیشتر بیماران خواهد بود یا نه. با این روش، به زودی متوجه شدیم که دشوار است بتوانیم مسیر مستقیمی را در آنچه میکنیم دنبال کنیم.
در مقابل، وقتی که برای برنامه جلب کمکها در دورهای معین آماده میشدیم، مجبور بودیم برای دریافت کمک از همه، به طرح و نقشهای مشخص تکیه کنیم. بنابرین ناگزیر باید از خودمان میپرسیدیم: «چه چیزی بیشترین تاثیر را بر همه خواهد گذاشت؟» تمرکز بر برنامهای خاص با تمام قوا به این معنی بود که باید نیکوکارانی را انتخاب کنیم که اهدافشان در راستای هدفهای ما است. ممکن بود با تغییر برنامهمان و مطابقسازی آن با علاقه هر اهداکننده کمک بتوانیم کمک بیشتری در کوتاه مدت جلب کنیم، ولی در چشمانداز طولانیتر با داشتن گروهی کوچک از حامیان مالی که با ما هدف مشترکی داشتند احتمال موفقیت بیشتری داشتیم.
۳- جمعآوری کمک مالی به صورت دورهای روابط را شفافتر میکند
اوایل وقتی که کمککنندگان مالی از ما میپرسیدند به چقدر پول احتیاج دارید، بیشترین رقمی را اعلام میکردیم که فکر میکردیم آنها از عهده پرداختش برمیآیند. و وقتی که میپرسیدند: تا چه زمانی این پول را باید فراهم کنید؟» در جواب میگفتیم مثلا: «هر موقع که برای شما خوب است، برای ما هم عالی است.» چرا که میخواستیم آنها را در تنگنای زمانی قرار ندهیم و پشیمان نشوند. در نتیجه خودمان را در برزخی قرار داده بودیم که هیچ فردی کمک مالی نمیکرد و در عین حال هیچ کدام هم به صراحت به ما «نه» نمیگفتند. نمیدانستیم که آیا آنها به زمان بیشتری برای فکر کردن و تصمیمگیری برای کمک به ما نیاز دارند و یا فقط نمیخواستهاند مستقیما درخواست ما را رد کنند. رابطه ما با کمککنندگان مالی بالقوه به طور فزایندهای مبهم و دشوار شده بود.
در مقابل، در جلب کمک دورهای، وقتی حامیان مالی از ما میپرسند چقدر پول نیاز داریم، دقیقا میدانیم چه جوابی بدهیم. ابهامی یا دشواری آزاردهندهای وجود ندارد و چون که موعد پایان فعالیت جلب کمک مشخص است، کمککنندگان مالی یا به ما کمک میکردند و یا همان جا درخواستمان را رد میکردند. از همه مهمتر اینکه با دورهای شدن جلب کمکهای مالی به جای اینکه نیکوکاران صرفا منبع تامین هزینهها باشند تبدیل به همراهان و شرکای ما شدند. حال میدانستند که قرار نیست، مرتب از آنها پول بیشتری درخواست کنیم. در عوض، تمام جلسات ما (با اهداکنندگان کمک بعد از اتمام دوره جلب اهدائیهها) هم به طور مشخصی بر این ایده متمرکز بود که واتسی چگونه میتواند به افراد بیشتری کمک کند.
به طور کلی، فکر میکنیم که جمعآوری کمک مالی به صورت دورهای برای همه بهتر است. در طی سه ماهی که صرف جمعآوری مالی کردیم، در ۱۳۸ جلسه شرکت کردیم و حدود ۱/۲ میلیون دلار از ۱۴ اهداکننده مختلف دریافت کردیم. در دو سال گذشته، پس از به کار بردن روش دورهای، توانستیم از هدف سازمان فراتر برویم و برای بیش از ۴۰۰۰ بیمار نیازمند در ۲۱ کشور جهان کمک مالی جمعآوری کنیم. هم اکنون در حال آمادهسازی به منظور بالا بردن سطح توقعات دور دوم کمکهای مالی واتسی هستیم و صرف نظر از نتیجه، اطمینان داریم که این روش برای سازمانها، کمککنندگان مالی و از همه مهمتر مردمی که به آنها خدمترسانی میکنیم، بهتر و کارآمدتر است.
این مقاله نوشته چیس آدام، موسس واتسی است. واتسی موسسهای در سن فرانسیسکو است که نیکوکاران را به افراد نیازمند کمکهای بهداشتی در سراسر دنیا وصل میکند.
دیدگاه خود را بنویسید