سوءاستفاده جنسی از کودکان، به قدمت تاریخ بوده، هست و خواهد بود. این را «غزاله مسعودی»، مددکار اجتماعی میگوید که خودش را وقف آموزش پیشگیری از سوءاستفاده جنسی از کودکان کرده است.
کسی که شیوه آموزشیاش طرح برگزیده و برنده جایزه یونیسف شده است و چندهزار کودک حالا با آموزشهای او خودمراقبتی را آموختهاند.
در این گزارش ضرورت آموزش پیشگیری از سوءاسـتفاده جنسی به همه مادرانی که نگران آینده و امنیت کودکانشان هستند و همچنین چالشها و شیوه این آموزش را از زبان «غزاله مسعودی»، میخوانیم:
«غزاله» از آنجاکه روحیه حمایتگری خود را میشناخت و همیشه در هنگام مشکلات دوستانش نخستین نفری بود که حاضر میشد کمکشان کند، طوری انتخاب رشته کرد که در روانشناسی یا در مددکاری اجتماعی پذیرفته شود.
در دوران تحصیل فهمید بسیاری از آسیبهای اجتماعی حتی در بزرگسالی، ریشه در کودکی دارد و اثرگذاری او در حوزه کودک بیشتر خواهد بود.
«تأثیرگذارترین موردی که در شروع کارم با آن مواجه شدم دختری بود دبستانی و فرزند طلاق. هیچکدام از والدین سرپرستیاش را نپذیرفته بودند و نگهداریاش را به زوج سالمندی واگذار کرده بودند. خانوادهای که پسرشان قصد تعرض به دخترک را داشته، مدیر مدرسهاش از من خواست مددکار دخترک باشم.»
این ماجرا پای مسعودی را به مدارس باز کرد و نخستین دوره آموزش پیشگیری از سوء استفاده جنسی را در همان مدرسه در «خاک سفید» از مناطق محروم و آسیبخیز تهران، آغاز کرد.
«چهره آن مدیر هنگام روایت ماجرای دخترک یادم نمیرود. رنگش مثل گچ سفید بود و بدنش عجیب میلرزید و فقط از خجالت بود که بغضش به گریه نمیرسید؛ آنجا یکی از لحظاتی بود که فکر کردم اگر بار دیگر هم به عقب برگردم، حتما مددکار اجتماعی خواهم شد.«
فریاد دخترها در گوش نظام آموزشی مسعودی برای این آموزش، محتوایی همراه با بازی و فعالیتهای فرحبخش طراحی کرد که بچهها با مواجهه با آن، متعجب نشوند و عرف اجتماعی رعایت شود.
همزمان، آموزش این طرح را در مدرسهای در شمال شهر تهران هم آغاز کرد؛ طرحی که در خانههای کودک شوش و ناصرخسرو نیز برگزار شد و در سال 92 جایزه یونیسف را دریافت کرد و «غزاله مسعودی» بهعنوان پژوهشگر برتر حوزه کودک در جشنواره پژوهش مددکاری اجتماعی شناخته شد.
«مسعودی»، «پوران درخشنده» را در اکران فیلم «هیس، دخترها فریاد نمیزنند» همراهی میکرد تا به سؤالی که این فیلم در ذهــن ایجاد میکرد پاسخ دهد که: «حالا کــه فهمیدیم این معضل در جامعه وجود دارد، چه باید کرد؟!»
دو سال بعد این بسته آموزشی بهعنوان طرح برگزیده مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی از طرف آموزش و پرورش شــهر تهــران مورد تقدیر قرار گرفت.
بعد از همکاری «مسعودی» در پژوهشی که نتایجش نشان میداد اولویت حمایت از کودکان در ایران، موضوع سوءاستفاده جنسی از کودکان است، با تشکیل جلسهای توسط مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک در وزارت دادگستری که مسئولیت اجرای مصوبات کنوانسیون حقوق کودک در ایران را دارد، از او خواسته شد تا اجرای این طرح را گسترش دهد.
خودمراقبتی از چرتکه، مهجورتر است!
«الان شما بگو ریاضی، چرتکه را همه میشناسند! ولی پیشگیری از سوءاستفاده جنسی را نه!
به هرحال اخلاق حرفهای آدم را میبرد بهسمتی که روی عرصهای که مهجور مانده کار کند. هر خبری از این سوءاستفادهها مرا به شدت ناراحت میکند که چنین آموزش و متخصصان آموزش دیدهای وجود دارند، اما استفاده نمیشود و دردناک این است که در شهرهای دیگری جز تهران چنین آموزشهایی خیلی کمرنگتر است.»
«مسعودی» و تیمش با ممارست، قدم به قدم و با وجود حساسیتهایی که وجود دارد، توانســتهاند کودکان زیادی را در مراکز آموزشی و سازمانهای مردمنهاد با سوءاستفاده و راهکارهای پیشگیری از آن آشنا کنند.
«در میان همه این یأس و ناامیدی و موانعی که بر سر کار ما پیش میآمد و شاهد اخبار تلخ سوءاستفادهها بودیم من پیامی دریافت کردم که نوشته بود من پنج سال پیش دانشآموزتان بودم، خواستم از شما تشکر کنم که در بچگی همه چیز را به ما یاد دادید... خیلی دعاتون میکنم که باعث شدید من و دوستانم از خیلی قبلتر از خطر آدمهایی که مریض جنسی هستند در امان باشیم. این اتفاقات است که به من انگیزه میدهد که این مسیر را ادامه دهم.»
اکثر والدین از رشد شناختی کودکان در مورد مسائل جنسی بیاطلاع هستند و تصور میکنند کودک هیچ چیز نمیداند و یک شبه خبردار میشود.
در صورتیکه طی رشد شناختی سئوالاتی در ذهن کودکان ایجاد و پاسخ داده میشود که الگوی نسبتاً متناسب با سن مشخصی دارد.
خانواده میترسد که سؤال کودک در مورد نقطه آخر یعنی رابطه جنسی باشد. در صورتیکه اگر کودک پیشتر اطلاعات اضافی دریافت نکرده باشد، این اتفاق نمیافتد.
سؤال «بچه چطور درست میشود؟» قرار نیست به نقطه آخر ختم شود، چون کودک در آن سن و سال که این سؤال را میپرسد تفکر انتزاعی ندارد.
البته این را بگویم که امروز نسبت به چند سال قبل دسترسی به این اطلاعات نامناسب بسیار بیشـتر شده و تا چندسال پیش من با کودکی مواجه نمیشدم که فیلم غیراخلاقی دیده باشد، اما اخیراً کودکان در معرض این اطلاعات چه ســهواً و چه عمداً هستند.
همه این موضوعات به «تربیت جنسی» برمیگردد، اما علاوه بر «تربیت جنسی»، کودک باید آموزشهای دیگری را هم دریافت کند، از جمله آموزش پیشگیری از سوء استفاده جنسی.
اینکه این دو موضوع با یکدیگر متفاوت هستند مسأله مهمی است. این آموزش مثل واکسن است. ممکن است کودک شما اصلاً با ویروس مواجه نشود اما پیشگیری میکنید و واکسن میزنید.
موضوع چالش برانگیز نه اصل آموزش، که شــیوه آموزش است. در این طرح، این آموزشها به هیچ عنوان کودک را حساس نمیکند که سؤالی در مورد مسائل جنسی در ذهنش ایجاد شود.
گرچه اگر کودک سؤالی را در ذهنش داشته باشد، ممکن است بعد از این آموزش ســؤالش را بپرسد و خود این آموزش، به تنهایی کافی نیست، چراکه آموزشگر مربی باشد یا مادر، باید آمادگی پاسخ به این سؤالات را داشته باشد.
من همیشه وقتی حرف میزنم که بقیه بزرگترها نمیگویند، کودک احساس جدی گرفته شدن، میکند. چنین آموزشهایی بمب صمیمیت بین والد و فرزند است.
من همیشه محبوبترین فرد در مدرسه هستم، با آموزش پیشگیری، کودک را بیمه میکنید که بعد از آن بــا هر ســؤالی روبهرو شد، از دوستانش چیزی شنید، یا اتفاقی برایش افتاد با شما درمیان بگذارد اما چون والدین این کار را انجام نمیدهند، مدرسه جــای مناســبی برای این آموزش است.
وقتی سر کلاس باهم این موضوع را یاد میگیرند، احتمال کنجکاوی جنسی بیــن کودکان کاهش پیدا میکند و آن را یک مسـأله علمی قلمداد میکنند.
مهارتهای زندگی حلقه مفقوده سیستم تربیتی
«مسعودی» میگوید: «کودکان و نوجوانان برای مقابله با افراد متجاوز و آزارگر، نیازمند مهارت نه گفتن و اعتماد بــه نفس هســتند. خانوادهها باید فرزندپروری مؤثری داشته باشند و مهارتهای زندگی و اجتماعی را به فرزندانشان بیاموزند یا اگر نمیدانند چگونه این کار را انجام دهند از متخصصان بهره بگیرند.
موضوع چندوجهی است و ما باید به نیازهای کودک و نوجوان رویکرد همه جانبه داشته باشیم. کودک 12 سالهای که ویژگیهای مثبت خودش را نمیداند، عزت نفس ندارد.
خانوادهها نمیدانند برخی از رفتارهایی که به نظر خودشان عادی است، سرزنش، تنبیه، تحقیر و انواع کودک آزاری روانی است که آسیب جدی به شخصیت کودک و نوجوان وارد میکند.
یکی از جاهایی که من حس دوگانه و دردناکی دارم این است که کودک به من میگوید کاش تو مامان من بودی!
از اینکه آنقدر به من اعتماد دارد، خوشحال میشوم اما دردم میگیرد که مادر کودک نتوانسته نیازهای او را درک کند و کاری به این سادگی را انجام دهد. روشهای تربیتی درست بهکار بگیرد و چند تا جمله مناسب و محبتآمیز بگوید تا با هم صمیمی شوند و در او احساس ارزشمندی ایجاد کند.»
منبع: نشریه ایران بانو
دیدگاه خود را بنویسید