موسسه خیریه امید فردا با هدف ایجاد امید برای زندگی بهتر برای بیماران مزمن اعصاب و روان از سال ۱۳۸۵ فعالیت خود را آغاز نموده است. این موسسه با حضور کادری مجرب متشکل از روانپزشک، پزشک، روانشناس، روان پرستار، مددکار، کاردرمانگر و اساتید حرفهای هنرهای مختلف مانند نقاشی، موسیقی، سفال، نمایش خلاق و... با هدف کمک به بازیابی تواناییهای ازدسترفتهی بیماران در زمینههای مختلف از قبیل روابط بین فردی، روابط شغلی، روابط اجتماعی، مهارتهای زندگی و توانایی زندگی در جامعه به همراه خانواده تاسیس گردیده و در طول سالهای فعالیت خود بارها شاهد روزهای خوش ترخیص بیماران و بازگشتشان به آغوش خانواده و جامعه بوده است.
در پی گسترش فعالیتهای موسسه و نیاز روزافزون به وجود فضای اختصاصی و استاندارد برای بیماران اعصاب و روان، ساختمان فعلی مرکز واقع در میدان محسنی، جوابگوی نیازها نبوده و به همین دلیل در سال ۱۳۹۲ این موسسه قطعهزمینی به مساحت ۲۰۰۰ مترمربع واقع در وردآورد خریداری نمود. با هدف این که ساختمانی اختصاصی و استاندارد برای بیماران اعصاب و روان و نیز ایجاد مرکزی برای نگهداری زنان کارتنخواب احداث نماید. با توجه به حساسیت موضوع، رعایت استانداردهای جهانی مراکز توان بخشی بیماران اعصاب و روان در دستور کار گروه طراحان پروژه قرار گرفت. برای این منظور و با توجه به نبود استانداردهای بومی در این حوزه، با تحقیق و مطالعه بر روی ضوابط طراحی مراکز مشابه در کشورهای مختلف، استانداردهای جامع طراحی مراکز توانبخشی بیماران اعصاب و روان کشور آمریکا مبنای کار قرار گرفت و طراحی پروژه بر این اساس و با رعایت استانداردهای جهانی انجام گرفت. با توجه به برنامهی فیزیکی طرح و پیشبینی تعداد بیماران تحت پوشش، رعایت استانداردها به این معنی بود که میبایست فضاهای عمومی و مشاع بیماران گسترش یابد. همچنین به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای موثر در پروسهی درمان، ارتباط ساختمان با شهر میبایست دچار یک تحول اساسی شده و اصول احترامزایی، طراحی خانگی، رعایت امنیت بیماران، رعایت سرانههای فضای سبز و ارتقاء کیفیت معماری فضاها به عنوان اهداف اصلی پروژه در طرح لحاظ گردید. در نهایت ساختمان مبینا به زیربنای ۱۰۰۰۰ مترمربع و با معرفی استانداردهای نوین فضاهای توان بخشی اعصاب و روان و به عنوان یک الگوی راهبردی با هدف افزایش سلامت روان جامعه و استانداردسازی در سطح منطقه، طراحی و اجرای پروژه با کمک خیرین نیکوکار آغاز گردید.
معماری پروژه
دید هوایی از جنوب غربی مجموعه
خانه اولین نیازیست که آدم بیخانمان، آدم طردشده از جامعه بههردلیلی، آدم جدامانده، لازم دارد. توصیه شده معماری مراکز توانبخشی معماری خانگی باشد. یعنی یکجوری حال خانه و کاشانه را داشته باشد. حس این را بدهد که بیمار در خانه است. خانه اول از همه اندرونی و بیرونی دارد. خصوصی و نیمهعمومی و عمومی دارد. در دستهبندی کاربریهای مبینا این خصوصی/عمومی لحاظ شد. حیاط و زیرزمینها و همکف بیرونیهای خانه شدند و طبقات اندرونی. با سلسهمراتب دسترسی مراجعین و بیماران. الگوی چیدمان کاربریها هم از خانه آمد. اتاق خواب و کار و آشپزخانه و نشیمن خصوصی و پذیرایی و حیاط و حیاطخلوت شدند الگوهای بخشهای اقامتی و فضاهای معاشرتی و کار و تجارت و درمان و کارگاهها و حیاطها و تراسها و باغ پشت بام. مراجعین شدند مهمانهای خانه. هرکدام به فراخور نوع ارتباط و دلیل مراجعتشان به یک حوزههای حق ورود دارند و ندارند. تراسهای خصوصی بیماران شد حیاطهای جمعوجوری که میتوانند در آن صاحب گل و گیاه خودشان باشند و مسوولش. حیاط جنوبی شد حیاط شهری و عمومی و حیاط شمال شرق مجموعه شد حیاطخلوتی که در آن میشود نشست و راه رفت و ورزش کرد و مرتبط شد با حوزهی تجاری و عمومی مجموعه. جایی که مردم شهر را دعوت میکند به مشارکت و حضور. به بهانهی خرید از فروشگاه محصولات دستساز بیماران مرکز، یا استفاده از خدمات رواندرمانی مجموعه، یا شرکت در کلاسها و کارگاهها، یا دمی نشستن در حیاط سبز و خلوت و نوشیدن چای و قهوه و دمنوش. و در بهترین حالت، معاشرت با آدمهایی که تنها ماندهاند از بقیه و نیاز دارند که دیده شوند و پذیرفته شوند و آماده شوند برای برگشتن به جامعه: هدف غایی مبینا.
حیاط کارگاهها
گودالباغچه را معمول بوده که در وسط ساختمان میساختند. یک طبقه پایینتر از همکف. از خاکش برای خشتهای بنا استفاده میکردند و از رطوبت و خنکیاش برای تلطیف هوا. گودالباغچههای پروژهی مبینا از دل شرایط تحمیلی گودی که از قبل در زمین پروژه ایجاد شده بود بیرون آمد. لازم بود راهی پیدا کنیم تا از این همه زیرزمین استفادهی مفید کنیم. ایدهی گودالباغچه گره کار را باز کرد. هم حصار امنی از جنس خود زمین دور فضاهای باز مجموعه کشید و امنشان کرد و بینیازشان کرد از نرده و دیوار و هم اجازه داد نور طبیعی برای فضاهای خدماتی و آشپزخانه و کلاس و کارگاهی مستقر در طبقات عمومی ساختمان تأمین شود. گودالباغچهها لطف دیگرشان به شرایط اقلیمی مطلوبیست که ایجاد میکنند. آسمان دارند و نور و یکجورهایی خصوصی و خلوت و دلی هستند. اینجوری بود که مسیر اصلی تردد مردم شهر را از گودالباغچهی عظیم زیرزمین اول تأمین کردیم، جایی در مجاورت حیاط نیمهخصوصی بیماران. یک مکان ویژه برای آن که شهر و مبینا در معرض دید پرسنل و متخصصین و پزشکان و مددیاران، با خیال راحت معاشرت کنند. پلههای عریض کارکرد مبلمان شهری داشته باشند و جدارههایی از جنس سفالهای دستساز، حکایت مددجوهایی را بگویند که روزگاری اینجا بودند و ممد گرفتند و حالشان بهتر شد و رفتند پی زندگیشان، امن و سلامت برگشتند به دامان شهر.
مسیر ورود به مجموعه
از اینجا شروع شد که یک مرکز توانبخشی بیماران اعصاب و روان چهجور ساختمانی نباید باشد. یا به عبارتی چهطور میشود کلیشهی رایج محل اقامت این آدمها را شکست. تصویرشان را در شهر اصلاح کرد و کاری کرد که اهالی شهر و منطقه، حضور این بنا را در بین خودشان به راحتی بپذیرند. سعی کردیم از نماهای اداری و بیمارستانی و خوابگاهی و مشابه پرهیز کنیم. کاری کنیم هیات ساختمان عبوس نباشد. ایدهی استفاده از سفالهای دستساز بیماران مرکز، راه را برای استفاده از مصالح بومی و ارزان باز کرد. درعین حال، انگیزه ایجاد کرد برای خیرین .تا بدانند نقش کار خیرشان روی دیوارهای مرکز تا همیشه خواهد ماند. تا بدانند کار خیر است که از آدم باقی میماند و لاغیر. اینجوری بود که بنا را بر این گذاشتیم که هر دستی که یاری رساند به ساخت و اداره ی پروژهی مبینا، نقشش ثبت شود بر قطعهای سفال و میرود و میشود نمای پروژه. پوششی که از جنس خاک و امید و کار خیرمیشود لباس تن ساختمان ما. بعد، فکر کردیم که درهای مبینا نباید آغشته باشند به غل و زنجیر. باید شهر جاری باشد در تن ساختمان. تا مردم بتوانند پا به درون بگذارند و با چشم خود ببینند که بیماران اعصاب و روان کسانی از جنس خود آنها هستند. با آنها مراوده کنند و خود جزیی از پروسهی درمان آنها باشند. اعتمادسازی کنیم، هم برای بیماران آن لحظهی بحرانیای که اولبار وارد مبینا میشوند، هم برای دیگران که به هر دلیلی گذرشان به مبینا میافتد.
نشیمن عمومی (بالا)
مرکز توانبخشی بیماران اعصاب و روان را جوری باید طراحی شود که خودمان دلمان بخواهد روزگارمان را آنجا سپری کنیم. جوری که معماریِ بنا برای کاربرش احترام قایل باشد. در ایران چیزی به نام ضوابط طراحی یک مرکز توانبخشی اعصاب و روان وجود خارجی ندارد. از یک مرجع طراحی جامع که دفتر مدیریت ساختمان دپارتمان امور کهنهسربازان آمریکا در همین سالهای اخیر تدوینش کرده بود؛ الگو گرفته شد. دقیق و جامع و مانع بود و به کلیهی امور معماری و ساختمانی چنین مراکزی پرداخته بود.
اتاق وی آی پی (پایین)
برنامهای که در آن سهم ناچیزی برای فضاهای زندگی بیماران دیده شده بود و بر اساس راهنمای طراحیای که با مشورت و کار کارشناسی مهندسان و روانپزشکان مجرب تدوین شده بود، سهم فضاهای زندگی در چنین مراکزی میبایست حداقل به اندازهی فضاهای اقامتیشان باشد. به این دلیل که تشویق بیمار به معاشرت با سایر بیماران، و ایجاد بستری برای بیمار تا با جامعه معاشرتِ تحتکنترل داشته باشد و کل پروسهی کاردرمانی، نیاز به تغییرات گسترده در برنامهی فیزیکی پیشفرض و گسترش زیربنای ساختمان داشت. نیاز به بازبینی اساسی در پیشفرضهایی که از فضای داخلی و خارجی چنین پروژههایی در ذهن ما وجود دارد. مبینا اینگونه متولد شد و رشد کرد.
وضعیت فعلی پروژه:
کارفرما: موسسه خیریه توانبخشی بیماران مزمن اعصاب و روان امید فردا، خانم دکتر مهرنوش کاوه
مدیر پروژه: مهندس بابک دیسفانی
مشاور: پارسا اردم و رامین بیرقدار
زیربنا: ۱۰۰۰۰ مترمربع
شروع اجرا: خرداد ۱۳۹۴
محل پروژه: اتوبان تهرانکرج، ورداورد
دیدگاههای بازدیدکنندگان
پیروز رحیمی ویژه
برادرم کاوه پدر و مادر فوت کرده و دارای همسر و فرزند نمی باشد و به بیماری شیزوفرنی و افسردگی مبتلا می باشد ارزو دارم در مرکز شما بستری شود
1761 روز پیش ارسال پاسخمحمد
باسلام
1742 روز پیش ارسال پاسخبرادرم مشکل اعصاب روان داردونیازمند کمک، نمیدانم کجا مراجعه نمایم برای درمان او ممنونم اگر راهنمایی نمایید.