شرکتها میتوانند هم سودآور باشند و هم به تعهدات اجتماعی خود اهمیت دهند. در این نوشتار نگاهی خواهیم داشت به باورهای نادرست از مسئولیت اجتماعی شرکتها و اهمیت آن در حل مسائل بازار.
مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکتی
- منظور از مسئولیت اجتماعی شرکتها، راهکارهایی در کسب و کار است که با اقدامات و طرحهایی سودمند برای جامعه همراه هستند.
- مسئولیت اجتماعی هر کسب و کار شیوههای گوناگونی از تخصیص بخشی از عواید شرکت به امور خیریه گرفته تا «سبزتر» کردن عملیات کسب و کار و در نتیجه آسیب کمتر به محیط زیست را در بر میگیرد.
مسئولیت اجتماعی در کسب و کارهای امروز را میتوان به چند دسته گسترده تقسیم کرد:
اقدامات زیستمحیطی:
یکی از مهمترین بخشهای مسئولیت اجتماعی شرکتها مسئله محیط زیست است. کسب و کارها، فارغ از اندازه و حجم کار، مقداری آلودگی محیط زیستی ایجاد میکنند. هر گونه اقدام برای کاهش این آلودگی، هم برای شرکت و هم برای کل جامعه مفید است.
اقدامات بشردوستانه:
روش دیگر کسب و کارها در زمینه مسئولیت اجتماعی همکاری با سازمانهای خیریه در سطح ملی و محلی است. کسب و کارها منابع زیادی در اختیار دارند که میتواند به کمک سازمانهای خیریه و برنامههای محلی در باهمستانها بیاید.
رفتار اخلاقی با نیروی کار:
شرکتها با رفتار منصفانه و اخلاقمدارانه با کارکنان خود میتوانند مسئولیت اجتماعی سازمان را تحقق بخشند. این موضوع بویژه درباره کسب و کارهایی صدق میکند که در سطح بینالمللی و در کشورهایی با قوانین کارِ متفاوت، فعالیت میکنند.
کمکهای داوطلبانه:
حضور در رویدادهای مرتبط با کارِ داوطلبانه نشاندهنده صداقت شرکت است. شرکتها با انجام کارهای مثبت بدون توقعِ پاداش یا درآمد، میتوانند نگرانی خود را نسبت به موضوعات مختلف نشان داده و حمایتشان را از برخی سازمانها مطرح کنند.
با اینهمه، انتقادهایی نیز به فشارهای اجتماعی بر شرکتها برای تعهدات اجتماعی وارد میشود. این انتقادها معمولا بر این اساس است که ساز و کار بازار اجازه نمیدهد در همه موارد، کسب و کارها به چنین تعهداتی پایبند بمانند.
جنبش مسئولیت اجتماعی شرکتها در سالهای اخیر بر پایه فعالیت حاشیهای چند شرکت سختکوش گسترش یافته و برای رهبران شرکتهای سنتی از نایکی ( NIKE) گرفته تا مکدونالد (McDonald's)، به اولویتی کاملا مشهود بدل شده است.
امروزه خواندن اخبار مربوط به رفتار مطلوب شرکتها مسئلهای پیش پا افتاده است. به عنوان مثال، میتوان به کار کمپانی جی.اس.کی در اهدای داروهای ضد بیماریهای ویروسی-ژنتیکی به کشورهای آفریقایی اشاره کرد، یا خرید انبوه قهوه در طرح مبادله منصفانه از جانب کافههای زنجیرهای استارباکس.
اگر چه عدهای فکر میکنند مسئولیت اجتماعی شرکتها همان اقدام بشردوستانه یا نیکوکارانه است، اما این مسئولیت در تعریف گستردهتر عبارت است از:
مسئولیت، اقداماتی است که شرکتها در سطحی فراتر از مقررات و برای ایجاد توازن بین نیازهای ذینفعان و سودآوری انجام میدهند.
هر چند ریشه مسئولیت اجتماعی در شکل امروزی آن را میتوان در جنبش حسابرسی اجتماعی در دهه ۷۰۰ میلادی جستجو کرد، اما افزایش اهمیت و توجه به این موضوع تازگی دارد. مسایلی مثل متهم شدن نایکی و شرکتهای دیگر به استفاده از نیروی کار ارزان و اجبار به کار پرفشار از اولین رخدادهایی بودند که به واکنش شرکتهای بزرگ در مقابل خیزش علیه نهاد شرکتهای سودآور منجر شد.
کتاب مشهور «بدون لوگو» نوشته نائومی کلاین صدای نسلی است که حس میکردند کسب و کارهای بزرگ جهان را در چنگال خود گرفتهاند و انسان و محیط زیست را در تنگنا قرار دادهاند. این کتاب در ایامی نوشته شد که این نسل پس از شورش سیاتل علیه جهانیسازی در سال ۱۹۹۹ در بسیج نیروهایش در برابر قدرت شرکتها موفق ظاهر شده بود.
شرکتها به جای عقبنشینی در این نبرد، با رنگ و لعاب مسئولیت اجتماعی به سرمایهداری، چهرهای دوستانه بخشیدند و در بخشی از این کار از همان جنبشی کمک گرفتند که مشکل قدرت شرکتها را در آغاز برجسته کرده بود.
با تبدیل اقتصاد بازار آزاد به شعار غالب سیاسی آن روزها، سازمانهای مردمنهاد (سمنها) که اراده چندانی در دولتها برای قانونمندسازی رفتار شرکتها نمیدیدند، به این نتیجه رسیدند که شاید در شریک شدن با دشمن بتوانند به این حرکت شتاب بیشتری ببخشند. سمنها با بهرهگیری از ساز و کارهای بازار از طریق قدرت مصرفکنندگان در پی فرصتی برای ایجاد تغییرات سریعتر بودند.
از این رو سازمانهایی مثل انجمن کار منصفانه در آمریکا یا برنامه پیشگام داد و ستد اخلاقی در بریتانیا برای بررسی استانداردهای اجتماعی در زنجیرههای تامین کالا و مواد رشد پیدا کردند.
سازمان ملل متحد با همکاری کسب و کارها طرح خاص جهانی خود را موسوم به «گلوبال کامپکت» در زمینه مسئولیت اجتماعی به راه انداخت که 9 اصل را در زمینه حقوق بشر و محیط زیست ارائه میکرد و به عنوان نقشه راهی اخلاقی برای آینده ستوده شد.
سالها بود که سرمایهگذاری با رعایت مسئولیت اجتماعی در برخی محافل پذیرفته شده بود. در نهایت، بازار سهام نیز به جرگه مسئولیت اجتماعی شرکتها پیوست:
در سال ۱۹۹۹، «داو جونز» مجموعهای با نام شاخصهای پایداری داو جونز ایجاد کرد و اندکی پس از آن شاخص اخلاقی سرمایهگذاری نیز پدیدار شد. همه این طرحهای پیشگام بر این پایه استوار بودند که شرکتها میتوانند در آن واحد هم موفق باشند و هم درستکار – هم دنیا را نجات دهند و هم سودآوری مناسب داشته باشند.
رشد بیسابقه مسئولیت اجتماعی شرکتها شاید گروهی را نسبت به قدرت ساز و کارهای بازار در ایجاد تغییرات اجتماعی و زیستمحیطی خوشبین کند. اما بازار در حیطههایی از این دست، بویژه در بحث نفع همگانی، معمولا ناکام میماند. بنابراین باید توجه داشت که شرکتها در زمینه مسئولیت اجتماعی با همان محدودیتهایی در بازار مواجه هستند که وجود آن محدویتها عامل اولیه شکلگیری این جنبش بوده است.
کارآمدسازی بازار
بازار به ظاهر عاملی واقعا قدرتمند در ایجاد تغییرات عینی در رفتار شرکتها بوده است. امروزه بیشتر شرکتهای بزرگ در کنار گزارشهای مالی سالانه، داوطلبانه گزارشهایی را نیز درباره فعالیتهای اجتماعی و زیستمحیطی خود منتشر میکنند؛ از سوی دیگر، مبالغ واریزی به صندوقهای سرمایهگذاری مسئولیت اجتماعی در هر سال نسبت به سال قبل رشدی تصاعدی داشته است. بعضی برندها مثل داد و ستد منصفانه که نامشان با مسئولیت اجتماعی پیوند خورده رشد بسیار سریعی دارند.
مجله «اکونومیست» در نقدی که در سال ۲۰۰۵ به مُد شدن این بحث منتشر کرد، استدلال کرد که تنها مسئولیت اجتماعی هر شرکت کسب درآمد است و اجرای برنامههای مسئولیت اجتماعی در بهترین حالت برنامهای است که به بیراهه رفته است.
اما وجود برخی انگیزههای قوی در کسب و کار باعث شده شرکتها به اجبار یا اشتیاق با حرکت در مسیر مسئولیت اجتماعی شرکتها همراه شوند. برای نمونه، شرکتهایی مثل نایکی که در دهه ۱۹۹۰ با خطر تحریم خرید محصولات رو به رو بودهاند، یا مکدونالد که خطر شکایات حقوقی پرسروصدا را به دلیل دغدغه چاقی مردم پیش روی خود میدیده است، شاید مسئولیت اجتماعی را راهبردی برای ارائه چهرهای دوستانهتر به عموم مردم بدانند.
طرحهای مسئولیت اجتماعی گاه پس از اجرا تغییراتی را در عملکردهای اساسی در درون برخی شرکتها در پی دارد. امروزه بسیاری نایکی را از شرکتهای پیشرو جهانی در بهبود استانداردهای کار در کارخانههای کشورهای در حال توسعه میدانند. این شرکت در حال حاضر از نظر شفافیت نیز شرکتی پیشرو به شمار میرود.
نایکی در برابر اتهام استفاده از نیروی کار ارزان و شرایط کار پرفشار، تصمیم گرفت با منتقدان رو در رو شود و در همان سال در پایگاه اینترنتی شرکت فهرست کامل کارخانههای شرکت به همراه گزارشهای حسابرسی اجتماعی آنها را منتشر کرد. نایکی تنها شرکتی نیست که چنین کاری کرده است. بسیاری از برندهای دیگر نیز راهبردهای خاص خود را برای رویارویی با کنشگران منتقد طراحی کردهاند و میزان موفقیت هر یک از این راهبردها با دیگری متفاوت بوده است.
اما منطقا نمیتوان گفت این نوع تغییرات به دگرگونی بنیادین در شکل فعلی سرمایهداری منجر میشود و بعید است چنین تغییراتی در آینده نزدیک نیز به وقوع بپیوندد.
کاستیهای بازار
یکی از مشکلات در بحث مسئولیت اجتماعی شرکتها آن است که این مفهوم باعث سادهانگاری مباحث پیچیده شده و به این موضوع بیتوجه است که در نهایت باید بین سلامت مالی شرکت و پیامدهای اخلاقی نوعی سازش ایجاد کرد.
با شکلگیری چنین مصالحهای، بیشک سودآوری بر اصول اخلاقی پیروز میشود.
شاید راهبردهای مسئولیت اجتماعی شرکتها در برخی شرایط خاص موثر باشند، اما این راهبردها در برابر کاستیهای بازار، از جمله نقص اطلاعات، عوامل بیرونی و سوء استفاده از منابع مشترک، شدیداً آسیبپذیرند. مهمتر از همه این که معمولا بین نفع شرکت و نفع کل جامعه شکافی بزرگ وجود دارد. دلایل وجود این شکاف را میتوان در چهار باور نادرست درباره مسئولیت اجتماعی شرکتها جستجو کرد.
● باور نادرست اول:
بازار میتواند در کنار بازده مالی کوتاه مدت نفع اجتماعی بلندمدت را نیز تامین کند.
یکی از فرضهای اصلی مسئولیت اجتماعی شرکتها این است که نتایج کسب و کار و اهداف اجتماعی را میتوان کمابیش همسو کرد. پشت این فرض، استدلالی وجود دارد که کمتر به آن اشاره میشود و در فرضهای بنیادین در سرمایهداری بازار آزاد ریشه دارد. هر فرد بازیگری منطقی است که انگیزهاش حداکثر کردن نفع شخصی است.
چون ثروت، داشتن جامعه با ثبات و محیط زیست سالم، همگی در راستای منافع شخصی افراد هستند، افراد در نهایت در سرمایهگذاری، مصرف و تاسیس شرکتها هم بر پایه سودآوری و هم بر پایه مسئولیت اجتماعی عمل میکنند. به بیان دیگر، بازار در نهایت خودش را به تعادل میرساند. با این حال، شواهد تجربی چنین رفتاری در بازار ناچیز است.
در واقع، نمیتوان به راحتی ثابت کرد محرکهایی همچون حفظ منابع طبیعی، تامین نیروی کار آموزشدیده برای آینده، یا کار داوطلبانه برای گروههای مختلف در باهمستانهای محلی، در عمل به سودآوری شرکتها کمک میکنند.
هر چند نمونههای موفقی از هم راستایی محرکهای کسب و کار با اهداف اجتماعی وجود دارند. یکی از این نمونهها آکادمیهای شبکهسازی سیسکو با هدف ایجاد و رشد مجموعه نیروی کار برای آینده است، اما این نمونهها تنها رویکردهایی پراکنده در پیشبرد نفع عمومی هستند.
در هر حال، کمتر پیش میآید چنین سرمایهگذاریهایی در افق دو تا چهار ساله بازدهی داشته باشند. این در حالیست که شرکتهای سهامی عام به دلیل تقاضای بازار سهام، معمولا به دنبال بازدهی در این افق کوتاه مدت هستند. همانگونه که میدانیم هر وقت شرکتی اعلام میکند سودش در فصل آتی کاهش پیدا خواهد کرد، قیمت سهام شرکت در بازار پایین میآید.
در نتیجه سرمایهگذاری در زمینههایی مثل محیط زیست یا حرکتهای اجتماعی صرفاً به نوعی نمایش تجملاتی تبدیل شده و در شرایط دشوار این روند معمولا به ضرر بخشی از سهامداران و سرمایهگذاران تمام میشود. وقتی تقاضاهای کوتاهمدت در بازار سهام مانعی در راه انجام مسئولیت اجتماعی میشوند، از مسئولیت اجتماعی چندان انتظاری نمیرود. وقتی منافع سهامداران بر دستگاه شرکت حاکم میشود، همراستایی نتایج با نفع عمومی از این هم کمتر میشود.
● باور نادرست دوم:
مصرفکننده اخلاقمدار عامل تغییر خواهد بود.
هر چند کسب و کار اخلاقمدار در بخش کوچکی از بازار سودمند است، اما بیشتر مصرفکنندگان، اخلاق را مقولهای نسبی میدانند. در واقع، بیشتر پیمایشها نشان میدهند که مصرفکنندگان بیش از آن که به اخلاق اهمیت دهند به مسائلی مثل قیمت، طعم یا تاریخ انقضا توجه دارند. قطعا موفقیت کمپانی فروشگاههای زنجیرهای «وال-مارت» مهر تاییدی بر این ادعا است.
دادههای مربوط به مصرف اخلاقمدار در بریتانیا نشان میدهد که هر چند بیشتر مصرفکنندگان به مسائل اجتماعی یا زیستمحیطی اهمیت میدهند و ۸۳درصد مصرفکنندگان معمولا قصد رفتار اخلاقی دارند، اما تنها ۱۸ درصد مردم گاهی رفتار اخلاقی دارند و "خرید سبز" و اخلاقمدار تنها در کمتر از ۵درصد مصرفکنندگان رایج است.
«جوئل ماکوور» یکی از نویسندگان راهنمای مصرفکننده سبز دادههای مربوط به مصرف اخلاقمدار را از اوایل دهه ۱۹۹۰۰ به این سو بررسی کرده و میگوید: «با وجود ادعاهای اغراقآمیز در رفتار مصرفکنندگان اخلاقمدار در طی این سالها تغییر چندانی دیده نشده است و دادههای «روپر» نیز این موضوع را تایید میکنند. به گفته او، «واقعیت این است که بین آگاهی زیستمحیطی و مصرف سبز شکاف بسیار بزرگی وجود دارد».
● باور نادرست سوم:
شرکتها بر سر اخلاقمداری و کسب رتبه اول در این زمینه رقابت خواهند کرد. یکی دیگر از باورهای نادرست درباره مسئولیت اجتماعی شرکتها باوری است که میگوید فشار رقابت بین شرکتها در عمل باعث رقابت بیشتر بر سر اخلاقمداری خواهد شد و نمونه آن را میتوان در افزایش پاداشها برای شرکتهای دارای رفتار مطلوب مشاهده کرد.
جوایزی مثل جایزه اخلاق در کسب و کار یا مسابقه سالانه «فورچون» (Furtune) با نام «بهترین شرکتها برای کار» از این دست هستند. دلیل علاقه شرکتها به طرح های مسئولیت اجتماعی معمولا امکان گسترش روابط عمومی از این راه است. در بسیاری موارد، کسب و کارها میتوانند فقط با تظاهر و انجام اقداماتی مثل امضای طرح جهانی سازمان ملل برای مسئولیت اجتماعی، بدون نیاز به تغییر رفتار خود، از منافع این طرح بهرهمند شوند.
گاه ترغیب شرکتها برای رقابت بر سر بهترین بودن باعث میشود انتخاب در پاداش دهی یا اعطای جوایز به «انتخاب بین بد و بدتر» تبدیل شود. برای مثال شرکت تنباکوی آمریکا-بریتانیا در سال ۲۰۰۴ جایزه گزارش توسعه پایدار برنامه محیط زیست را برای گزارشدهی اجتماعی سالانه در این سال از سازمان ملل دریافت کرد. با این حال، سوالی که پیش میآید این است که چرا یک شرکت تولید تنباکو با محصولات شدیداً مضر، باید جایزه رفتار مسئولانه اجتماعی را دریافت کند؟
هر چند شرکتها برای مسئول جلوه دادن خود در این زمینه با یکدیگر رقابت دارند و از سوی دیگر در پنهان کردن رفتارهای غیرمسئولانه اجتماعی مثل لابیگری یا فرار مالیاتی، کارآزمودهتر میشوند. مالیات بر درآمد شرکتها در آمریکا از ۴درصد تولید ناخالص ملی در سال ۱۹۶۰ به ۱/۵درصد تولید ناخالص ملی در سال ۲۰۰۱ رسید.
وقتی شرکتها مالیات کمتری میپردازند، عملا توانایی دولت در ارائه خدمات عمومی مثل آموزش هم محدود میشود. درعوض شرکتها با تقبل هزینه یا کمک مالی اندک به مدارس چهرهای مثبت از خود میسازند.
● باور نادرست چهارم:
در اقتصاد جهانی، کشورها بر سر رسیدن به راهکارهای اخلاقمدار رقابت خواهند کرد.
ایجاد محبوبیت با بحث مسئولیت اجتماعی شرکتها با افزایش تکیه شرکتها بر اقتصادهای در حال توسعه همراه بوده است. معمولا فرض بر آن است که آزادسازی بازار در این اقتصادها به حمایت بیشتر از حقوق بشر و مسائل زیستمحیطی منجر میشود چرا که نظامهای سرکوبگر از این طریق در اقتصاد جهانی هضم میشوند و شرکتهای چندملیتی در اجرای فعالانه طرحها و سیاستهای مسئولیت اجتماعی بر این روند نظارت دقیق خواهند داشت.
با این وجود، شرکتها معمولا نمیتوانند استانداردهای داوطلبانه رفتاری را در کشورهای در حال توسعه رعایت کنند و در عوض میگویند شرکت باید بر اساس قوانین کشور مقصد کار کند.
در واقع، فشار رقابت برای جذب سرمایه خارجی در کشورهای در حال توسعه در عمل باعث شده دولتها برای جذب سرمایه اصرار چندانی بر رعایت دقیق استانداردهای زیستمحیطی و حقوق بشر نداشته باشند. برای مثال، در سریلانکا، فشار رقابت چین در صنعت نساجی که همسایه این کشور است باعث شده تولیدکنندگان پوشاک با لابیگری با دولت سریلانکا در پی افزایش ساعات کار در این صنعت باشند.
در نهایت، عوامل گستردهای در کشورهای در حال توسعه باعث پایین ماندن نرخ دستمزد میشود و این عوامل از اختیار بیشتر شرکتها خارج است. با این حال، هنوز هم بسیاری از مردم کار در کارخانههای چندملیتی را به شغل پزشکی یا معلمی ترجیح میدهند چون دستمزدها بالاتر و ظاهرا حمایت از حقوق کارگران بیشتر است.
آیا میدانید مسئولیت اجتماعی، چه تاثیری بر فعالیت شرکتها دارد؟
گزینههای جایگزین برای مسئولیت اجتماعی شرکتها
طرفداران مسئولیت اجتماعی شرکتها برای تدوین استانداردهای جدید، طرحهای همکاری مشترک و طرح پاداش و جایزه جهت همراستا نمودن مسئولیت اجتماعی با کسب و کار تلاش قابل توجهی دارند اما شاید بتوان گفت هنوز در تغییر چشمانداز کلی در این زمینه موفق نبودهاند. معمولا پیامدهای ناخواسته رفتاری مطلوب هم به مشکلات ثانویه منجر میشود.
هدف مکدونالد از فروش سیب مقابله با مشکل چاقی بود اما در عمل از بین رفتن تنوع زیستی را در تولید سیب به همراه داشت، چون این شرکت بر ماندگاری و یکسان بودن سیبهای خریداری شده اصرار دارد و کمتر پیش میآید چنین کاری بر توسعه پایدار تاثیر مثبت داشته باشد.
باید از خود بپرسیم آیا به جای حل مشکلات اساسی، بیشتر در پی گسترش راهبردهایی بودهایم که روند معمول کسب و کار را به پیش میبرند یا خیر.
شاید راهبردهای دیگر –از تنظیم مستقیم رفتار شرکتها گرفته تا راهکارهای بنیادی مثل بازنگری در نهاد شرکت– در رسیدن به نتیجه مطلوب موثرتر باشند.
در مدلهای سنتی برای تدوین مقررات، قوانینی اجباری بر شرکتها اعمال میشوند تا اطمینان حاصل شود که شرکتها مسئولیت اجتماعی را در رفتارهایشان رعایت میکنند.
مزیت تنظیم مقررات، ایجاد پیشبینیپذیری و در بسیاری موارد نیز نوآوری است. اصلاحات اگرچه با واکنش سرسختانه شرکتها رو به رو میشود، اما انجام این اصلاحات از راه تنظیم مستقیم مقررات به هر حال آسانتر از اصلاح از طریق تکیه صرف بر بازار است.
راهبردهای مقرراتی دیگر در تغییر رفتار مصرفکننده از مسئولیت اجتماعی شرکتها موثرتر بودهاند. برای نمونه، برچسب گذاری اجتماعی یکی از ابزارهای بسیار موثر برای تغییر رفتار مصرفکنندگان در اروپا بوده است. همه لوازم خانگی باید دارای برچسب انرژی باشند و در نتیجه وسایلی که بالاترین بازدهی انرژی را دارند در حال حاضر بیش از ۵۰درصد بازار را در دست گرفتهاند. پژوهش و قانونگذاری در کنار یکدیگر باعث شده است تا استانداردهای رتبهبندی لوازم خانگی نیز همچنان در حال پیشرفت باشند.
فعالان و کارشناسان حقوقی در اروپا و آمریکا در نگاهی عمیقتر ساختار حقوقی شرکتها را بررسی کردهاند. امروزه در نظام حقوقی غربی، وظیفه اصلی شرکتها توجه به سهامداران است و اگر چه انجام کنشاجتماعی از سوی شرکتها لزوما ممنوع نیست اما تلاش برای حداکثر کردن سود رفتاری رایج در میان شرکتها است. به همین دلیل شرکتها عملا سود مالی را به سود اجتماعی ترجیح میدهند.
اگر چه تعداد اندکی از نهادهای اجتماعی مثل شرکتهای عضو طرح داد و ستد منصفانه، راهی متفاوت را در پیش گرفتهاند اما این شرکتها هنوز تا در دست گرفتن بازار راهی طولانی در پیش دارند. با این حال، گروهی با درس گرفتن از موفقیت این شرکتها مدل نهادین جدیدی را برای شرکتهای بزرگ با ساختار سهامداری-مالکیتی پیشنهاد دادهاند.
به عنوان مثال در سال ۲۰۰۳ در بریتانیا، گروهی متشکل از ۱۳۰ سمن با نام ائتلاف مسئولیت اجتماعی شرکتها، لایحه ای را تدوین و برای تصویب به پارلمان پیشنهاد دادند که بر اساس آن مدیران شرکتها در قانون بریتانیا چندین مسئولیت را بر عهده خواهند داشت:
هم مسئولیت در برابر سهامداران خود و هم مسئولیت در برابر دیگر ذینفعان از جمله باهمستانها، کارکنان سازمان و محیط زیست. در این طرح، شرکتها باید هر گونه تاثیرات منفی بر دیگر ذینفعان را بررسی و ضمن تلاش برای کاهش آن، این موارد را گزارش کنند.
اگر چه این مجموعه اصول هنوز در مرحله بحث و بررسی است، اما در نهایت میتواند به شکل قانون تصویب شود و سرآغازی باشد بر شکلگیری شرکت هایی که نسبت به مسائلی مثل فقر، تغییرات اقلیمی، یا تنوع زیستی واکنش مناسبتری داشته باشند. ارزشهایی همچون برابری و دموکراسی که تکیهگاه فعالیتهای اجتماعی هستند، بر سودآوری محض اولویت پیدا میکنند و هر چند شرکت باید در حوزه خصوصی همچنان سودآور باشد، اما این سودآوری نباید به ضرر جامعه تمام شود.
تا عملی شدن این دیدگاهها در مقیاس گسترده هنوز راه درازی در پیش است و بیشک تا زمانی که جنبش مسئولیت اجتماعی شرکتها نوعی بازی روابط عمومی برای دولت و مردم است و همگان را با حس کاذب امنیت به خواب خرگوشی فرو برده، در این زمینه به جایی نخواهیم رسید. در مسیر تغییر از طریق مسئولیت اجتماعی شرکتها جایی هم برای بازارها وجود دارد، اما بعید است بازار به تنهایی بتواند پیشرفت مورد نظر طرفداران مسئولیت اجتماعی را به ارمغان بیاورد. در نهایت، مسئولیت اجتماعی شرکتها عمدتا تاثیر روانی دارد ولی در بلندمدت قادر به حل واقعی چالشهای گسترده و روزافزون ناشی از جهانیسازی نخواهد بود.
منبع: مقاله توسعه پایدار، نویسنده: دبورا دواین، مجله گاردین
دیدگاه خود را بنویسید