اولین نشست «عصرنیکی» با حضور دکتر «شوان صدرقاضی» با عنوان «اهمیت نوآوری در امر خیر و نحوه مدیریت کردن آن» با همکاری موسسه ویکینیکی و بنیاد خیریه آلا برگزار شد.
صدرقاضی در ابتدای سخنرانی خود ضمن اظهار امیدواری از ایجاد جرقههایی در امر نیکوکاری نوین بیان کرد: «تخصص من مدیریت نوآوری است و از حدود ۱۰ سال گذشته روی موضوع نوآوری برای جوامع کمبرخوردار، تمرکز کردهام.
آنچه در ادامه میخوانید صحبتهای دکتر شوان صدرقاضی (Shuan SadreGhazi)، دانشآموخته مدیریت نوآوری در مناطق محروم و پژوهشگر تحقیقات اقتصادی_اجتماعی دانشگاه UNU Merit سازمان ملل است.
متاسفانه اولویت افرادی که دانش خاصی برای نوآوری دارند، ایجاد نوآوری در مناطق کمبرخوردار نیست. 2/3 جمعیت جهان را افراد کم برخوردار، تشکیل میدهند.
همه لایههای کمبرخوردار جامعه لزوماً فقیر نیستند و با محدودیتهای مختلفی دست و پنجه نرم میکنند که کمدرآمدی یکی از آن محدودیتها است. ولی تصویر غالبی که به صورت غلط از این اقشار در ذهن جامعه و بخش خصوصی نقش بسته، تمام آن اقشار را محتاج به نام شب و مفلوک قلمداد میکنند. این برداشت ذهنیِ نادرست، سد راه خلاقیت و نوآوری میباشد.
مشکل بخش خصوصی این است که هر چقدر در نوآوری خوب عمل کنند، وقتی به سمت نوآوری در جوامع کمبرخوردار میآیند، نگاهشان از منظر کاربر محور، به قربانی تغییر میکند. این یکی از موارد مسموم کردن فضای خلاقیت است. باید همان نگاه نوآورانه در مدلهای کسب و کار اجتماعی و اقتصادی را نسبت به کاربر خیریهها داشته باشیم. من نیاز داشتم که چیزهای جدیدی درباره جوامع کمبرخوردار یاد بگیرم، بنابراین به قسمتهای مختلف دنیا سفر کردم.
یکی از آنها هند بود. آنها از خیلی وقت پیش شروع به انجام کارهای متفاوتی کردند و ضمن آزمایش و خطا نتایج خوبی هم به دست آوردند، چون از زمان گاندی تاکید خاصی بر خودکفا بودن و استفاده از منابع بومی و محلی داشتند.
همانطور که «سیلیکون ولی» یا درهٔ سیلیکون در کالیفرنیا برای داشتن شرکتهای نوپای فناوری معروف است، هند به دلیل تعدد شرکتهای نوپا که دغدغه تاثیر اجتماعی دارند، به نوعی «سیلیکون ولیِ» استارتاپهای کسبوکار اجتماعی تبدیل شده است. از این جهت جایی عالی برای پژوهش و یادگیری درباره نوآوری در مناطق کم برخوردار است.
مدتی را در چین گذراندم. با وجود اینکه چین اقتصاد دوم جهان است، اما ۵۰ % آنها روستایی هستند که لزوماً فقیر نیستند. چین از موفقترین کشورهای دنیا در زمینه کاهش فقر است که در زمان نسبتا" کوتاهی ۴۰ % از جمعیتش را از زیر خط فقر بالا آورد. چینیها به این نتیجه رسیدند که 2/3 جمعیت دنیا از قشر کمدرآمد هستند و از آن به عنوان یک فرصت استفاده کردند.
بسیاری از شرکتهای غربی روی آن یک سوم جمعیت برخوردار و مرفهتر جهان تمرکز کردهاند. بنابراین چینیها فرصت خوبی بهدست آوردند که بازار قشر کمدرآمد را تصرف کنند.
در حال حاضر با ایجاد نوآوری در کشورهای توسعه یافته، کمکم در اروپا و آمریکا اقشار کمدرآمد را که مثال بارز آنها، دانشجویان هستند، هدف قرار داده و یک سری محصولات مختص آنها، به بازار معرفی میکنند.
کتاب «فراتر از نیت خیر»
بحث اصلی من درباره موضوعی است که در کتاب «فراتر از نیت خیر» نوشته «Dean Karlan، دین کارلن و Jacob Appel جاکوب اپل» به آن پرداخته شده است.
این کتاب به تازگی در ایران ترجمه شده و توصیه میکنم به تمام کسانی که در حوزه عمل خیر و نیکوکاری فعالیت میکنند، آن را مطالعه کنند. این کتاب یک دید نقادانه به تمام فعالیتها در زمینه نیکوکاری در جهان دارد و حرفش این است که نیت خیر برای انجام کار خیر کافی نیست.
به طور کلی در این کتاب به این موضوع توجه میکند که ما باید کار درست را به درستی انجام دهیم و انتقادی که به تمام کارهای خیر وارد است، این موضوع میباشد که گرچه نیت خیر است، ولی راهی که برای انجام کار خیر انتخاب میشود، در بسیاری مواقع بهترین راه انجامش نیست و خیلی وقتها اگر از اول، مشکل بیشتر مورد بررسی قرار گیرد، راهحلهای بهتری برای انجام امور خیر پیدا خواهد شد.
نویسندگان کتاب به این فکر میافتند که آیا راه حل بهتری نیست؟ اگر هدف حمایت از محیط زیست و جلوگیری از آسیب ماهی هاست، راه بهتری وجود نداره؟ آیا نمیشه همان پول خرید ماهیها را به ماهیگیران داد که اصلا" به صید نرن. هزینههای قایق موتوری ماهیگیران، دریاچهای که آلوده میشه، ماهیگیری که صبح زود بیدار میشه تا ماهی بگیره، همه را در نظر میگیرن و جواب صریحی هم براش ندارن.
یک بحثی هنوز هم بین افرادی که فعالیتهای بشردوستانه در سطح بین المللی دارند، وجود دارد آن هم این موضوع است که گروه اول معتقدند، مسائل بغرنج بشری را میتوان ریشهکن کرد ولی مسئله اصلی این است که کشورهای ثروتمندی که یک زمانی از طریق بردهداری به ثروت کنونی رسیدهاند و در آن زمان محیط زیست را آلوده کرده و الان که به سطح رشدیافته رسیدهاند، حامی محیط زیست شده و به بقیه میگویند که باید حقوق بشر را رعایت کنند.
در واقع این کشورها آنطور که باید دِینشان را برای کمک به توسعه کشورهای فقیر ادا نمیکنند. اگر آنها کمک کافی انجام دهند، کاهش فقر رشد بیشتری خواهد کرد.
اما گروه دوم میگویند که مسئله خرج کردن پول نیست. طبق تخمینهای ۵۰ سال گذشته 2/3 تریلیون دلار معادل 2300 میلیارد دلار خرج پروژههای مختلف فقرزدایی در دنیا شده است.
در یکی از جلسات سازمان ملل، یک نفر به طعنه میگفت که اگر این پول را بین افراد فقیر جهان تقسیم میکردند، شاید اوضاع فقر از این که هست بهتر میشد. آنها معتقدند اقدامات نیکوکاری به روشی که در حال حاضر انجام میشود، اثربخشی آن خیلی کم است، چرا که ما مشکل سیستمی داریم و تا این مسئله حل نشود، هر چقدر پول و داوطلب جذب کنیم، مشکل اصلی حل نخواهد شد.
داستان مولانا را مرور میکنم. کشاورزی که مدام تلاش میکند و گندم جمع میکند و در انبارش میگذارد غافل از اینکه در آنجا پر از موش بوده و کشاورز میبینه که هر سال محصول گندمش با تلاش بیشتر، کمتر و کمتر میشه در حالیکه گندمها خوراک موشها میشدهاند.
اول ای جان فکر دفع موش کن وانگه اندر جمع گندم کوش کن
این مثال را در بسیاری از مجامع بینالمللی میگویم که هم با فرهنگ ایران آشنا شوند و هم دلیلی است که چرا ما احتیاج به نوآوری در نیکوکاری داریم؟ خیلی وقتها تلاشهای ما مثل جمع کردن آن گندمهاست و بدون توجه به موشهایی که داخل سیستم وجود دارند اقدام میکنیم.
من با گروه دوم موافقم. از سردمداران گروه دوم «ویلیام استرلی» هست که استاد دانشگاه کلمبیا است و سالها مشاور بانک جهانی بوده و اعتقاد دارد یکی از مهمترین مشکلات، وجود مشاورین امور خیریه هستند.
در یکی از کتابهایش بهنام «استبداد متخصصین» (Tyranny of experts)، طبق نظر وی، بسیاری از آنهایی که در امر فقرزدایی و امور اجتماعی تخصص دارند، در جایی به یک عضو کاذب تبدیل میشوند چرا که آنها، فقط یک راهحل طلایی در جواب آن مشکل اجتماعی دارند و به خاطر این غرور و اطمینان از جوابگو بودن راهحلشان، کمکم وسعت دیدگاهشان را از دست میدهند.
مثل اینکه آدمی که فقط یک چکش به عنوان ابزار دارد، دلش میخواد هر چیزی را به عنوان میخ نگاه کند.
میگویند وقتی تنها ابزاری که داریم یک چکش باشد، تمایل پیدا میکنیم که با هر مسئلهای مثل میخ برخورد کنیم! (یک راهحل برای انواع مشکلات). در پروژههای دولتی در ایران و جهان، بسیار پیش میآید که یک رویکرد خاص فقرزدایی و توسعه، مثل همان چکش میشود که در همه جا اصرار بر استفاده از آن دارند. بدون اینکه به مسائل جانبی هر منطقه، بافت بومی و دغدغههای فرهنگی آنجا توجه کنند.
این گروه نقد دیگری به سازمانها و موسسات مردمنهاد دارند که این سازمانها خود را پاسخگو نمیدانند. انگار که فرض نانوشتهای وجود دارد که وقتی نهادی از روی حسن نیت وارد کاری خیر شد، دیگر زشت است که سازمان را مورد بازخواست قرارداده و نتیجه و اثر کاری که انجام دادند را مورد پرسش قرار دهند.
در نتیجه در کتاب «فراتر از نیت خیر» دو راهحل ارائه میشود.
- در دید نوآورانه در کار خیر، سعی کنیم جامعه هدفمان را بهتر بشناسیم. باید به نحوه تعامل بهتر افراد و تبادل اطلاعات در جامعه هدف دقت کرد. بسیاری مواقع، خیلی از چیزها را فرض میکنیم که اغلب این فرضیات اشتباه است.
اگر هم یک پروژه موفق در کرمانشاه انجام داده باشیم، نحوه تعاملات و اجرای آن پروژه، مثلا با سیستان و بلوچستان متفاوت خواهد بود. در سیستان و بلوچستان هم مثل هندوستان در نواحی و مناطق مختلف این تعاملات متفاوت است. - درباره نحوه تصمیمگیری انجام کارهای نیک، بازنگری داشته باشیم. بسنجیم آیا روش تصمیمگیری در مورد انجام کارهای نیکی که داریم، روش درستی است؟ کجای آن را میتوان بهبود داد؟
در بازنگری نحوه تصمیمگیری، آنچه در دنیا باب هست و خود من هم خیلی به آن علاقمند شدم، بینشهایی هست که از اقتصاد رفتاری و روانشناسی علوم رفتاری به وجود آمده که استفاده آن در راههای توسعه و نیکوکاری جدید است. خوشبختانه از همان اوایل، عدهای از صاحبنظران علوم رفتاری، یکی از اهدفشان را استفاده از علوم رفتاری و اصول اقتصادی رفتاری برای حل مسائل توسعه گذاشتند.
دن آریلی (Dan Ariely) به دعوت وزارت بهداشت کنیا، یک پروژه در نایروبی انجام داد. مشکل این بود که کاری انجام دهند تا بودجهای که از وزارت بهداشت به واکسیناسیون اختصاص مییابد، هدر نرود تا مرگ و میر کودکان نیز کاهش یابد. مسئله این بود که مادران روستایی به خیلی از کارها رسیدگی میکنند و بردن بچه سالم به مرکز بهداشت، برای چکآپ در اولویت کارهایش نیست و تا وقتی کودکی مریض نشه او را به مراکز درمانی نمیبرند.
بر اساس اقتصاد رفتاری، ایجاد یک تلنگر لازم بود. بخش دیگر موضوع نوآوری در انجام کار خیر بود. در کنیا، پول دیجیتال بسیار متداول هست. یک شرکت تابعه وُدافن که توسط یکی از کارکنان آن در کنیا راه اندازی شد، به این موضوع توجه کرد که سیستم بانکی کنیا به اقشار کم درآمد، اجازه استفاده از سیستم بانکی را نمیدهد.
او از این فرصت برای ترویج پول الکترونیکی استفاده کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. آنها با استفاده از تلنگر یک روشی به کار بردند که جواب داد. در همه جای دنیا اعتبارات برای بهداشت و سلامتی را به مادر خانواده میدهند. چون پدر اولویتهای دیگری داره و امکان دارد که این اعتبار را در جای دیگری هزینه کنه، بنابراین یک اعتبار پول الکترونیکی به موبایل مادر فرستاده شد.
این اعتبار فقط در کلینیک بهداشتی محل خرج میشد و تنها دو هفته اعتبار داشت و در صورت عدم استفاده دوباره به دولت بازگردانده میشد. این ایده بسیار موفق واقع شد و بدین ترتیب نرخ واکسیناسیون کودکان در نایروبی بسیار بالا رفت. در کنار اقتصاد رفتاری، اقتصاد کلاسیک فرضش اینست که انسانها موجودات خیلی عقلانی هستند.
یک جوک در دانشگاههای اقتصادی هست که روزی شاگرد و استادی مسیری را میرفتند. شاگرد به استاد میگه: پشت سرتون یک اسکناس 20 دلاری افتاده. استاد بدون اینکه به پشت سرش نگاه کنه، میگه: معلومه درست به درسهای من گوش نکردی. اگر واقعا" یک اسکناس 20 دلاری آنجا وجود داشت، قطعا" قبل از ما کسی آن را براشته بود.
اگر اقتصاددانان کلاسیک با راهبهها مواجه میشدند، به موارد زیر توجه میکردند. هزینهی ماهی چقدره؟ از نگاه راهبهها ارزش نگهداری ماهیها چقدره؟ هزینه زیست محیطی این قایق چقدره؟ هزینه فرصت از دست رفته ماهیگیر چقدره و معادلات را در میآورند و به نتیجه میرسند که چقدر ماهی در چه زمانی و با چه قیمتی باید رها بشه تا به نقطه سربهسر هزینه اقتصادی آن برسد؟
در صورتی که آنهایی که با اقتصاد رفتاری کار میکنن، با علم به این که انسانها خیلی احساسی عمل میکنن، ممکنه بگن، چرا برای این راهبهها آزاد کردن ماهی مهمه؟ راه دیگهای نیست که به هدفشان دست پیدا کنن؟ مثلا این راهبههای بودایی این کار را میکنن که یکسری ارزشهای خاص آیینشان را ترویج کنن؟ یا شاید اصلا" راهبه این «احساس خوب» warm glow را در حین آزاد کردن ماهی دوست داره؟ خوب نمیشه جوری دیگهای احساس خوب رو ایجاد کرد؟ همین حس خوب در همان لحظه را داریم و بعضیها میگن که دلیل این که انسانها کار خوب میکنن، ایجاد همین حس است. یه جور خودخواهی مثبت هم محسوب میشه.
فرد اقتصاد کلاسیک اصلا" این مسائل را در محاسباتش نمیاره. فقط هزینهها را حساب میکنه. چند سال باید این کار خیر انجام بشه؟ با چه نرخی انجام بشه؟ هر ماه چند نفر داوطلب باید اضافه بشن تا این کار اینطور ادامه پیدا کند؟
در گروه دوم طرفداران اقتصاد رفتاری میگن که ما ببینیم اصلا" چرا آدمها کار خیر میکنن؟ بیاییم ایجاد حس انجام کار خیر را به این آدمها بدیم ضمن آنکه کار خیر را هم موثرتر انجام دهیم.
اقتصاد رفتاری، نوآوری در امر خیر را روی دو موضوع متمرکز میکند:
- شناخت و درک علمی از مسائل علوم رفتاری و تصمیمگیری، برای ترغیب بیشتر و بهتر مردم جهت یاری در انجام کار نیک (نوآوری برای جذب بهتر کمک مردمی)
- نوآوری در انجام بهینه کارهای خیر و رویکرد اثربخشی-محور و خلاقیت-محور (برای انجام موثرتر کار نیک از سوی نهادهای نیکوکاری)
یک بخش مهم این است که اون حس خوب انجام کار خیر را یه جور دیگری شبیهسازی کنیم. مثلاً اینکه چرا خیرین همچنان ترجیح میدهند، مسجد بسازند؟ چون از نظر اعتقادی به آن تاکید شده و بنایی است که به اسم خیّر ساخته میشود و قابل رویت است و موجب معروفیت فرد میشود. آیا اگر مشخصا خیّر بخواهد مسجد بسازد تا معروف شود، شاید بتوان کاری کرد، که بدون ساختن یک ساختمان پر زرق و برق، معروفیت حداکثری برای خیّر از طریق رسانهها اتفاق بیفتد.
یا مثلا در بعضی از کشورها، نشانهای خاصی به افراد خیّر میدهند. دریافت نشان، حس خوب انجام کار نیک را ایجاد میکند. بخش دیگر این است که آیا نمیشود مسجد را نوآورانه ساخت؟ مثلا طوری باشه که وضو در آن راحتتر انجام شود یا از لحاظ نورپردازی بتوان کاری کرد که حس معنوی بهتری ایجاد کند؟
برای تشویق خیّر و انجام کار نیک میتوان خلاقیت به خرج داد.
یک مثل جالب دیگه درباره اینکه چطور باید نوآوری را مدیریت کرد این است که فرض کنید مشاور یک سازمان هستین و برای یک سخنرانی به یک سمینار دعوت شدین که ۲ میلیون تومان دریافت خواهید کرد.
سر راهتان پسر بچهای را میبینین که در دریاچه افتاده و داره غرق میشه. آیا او را نادیده میگیرین و به سر جلسه میرین؟ یا این که بچه را نجات میدید؟
اینجا اکثراً جواب میدهن که بچه را نجات میدیم. سوال دوم اینکه، حالا که حاضر شدین از دو میلیون تومان صرفنظر کنید و بچه را نجات بدین، مثلاً در سیل اخیر ایران چرا ۲ میلیون تومان کمک نکردین؟ از نظر اقتصادی هر دو یکی هست.
در مورد اول از ۲ میلیون تومان صرف نظر کردین که میتونستین صاحبش باشین و در مورد دوم هم ۲ میلیون تومان را دارین و باید از دستش بدین. نظر شما چیه؟
برخی از حضار در سالن چنین پاسخ دادند:
- پول را که نگرفتهاید و لمسش نکردهاید، راحته که ازش صرف نظر کنید. ولی وقتی چیزی را به دست میارید از دست دادنش سخت میشه.
- بچهای که در دریاچه هست را میبینیم، ولی کودک در سیل را نمیبینیم.
- در اقتصاد کلاسیک اون ۲ میلیون تومان نیست. ۲ میلیون تومان نمیدهی. ۲ میلیون تومان توی جیبت هست و ۲ میلیون خرج نکردی و موضوع ۶ میلیون تومان است.
- مسئله اعتماد است که ما را به سمت نتیجه نهایی هدایت میکنه.
وقتی که آنقدر مهم است، مردم نتیجه کار نیکشان را ببینند، سازمانهای نیکوکاری چطور نمیتوانند از این درس بگیرند؟
اهمیت شفافیت اثربخشی
در ایران گروههایی شروع به فعالیت کردند که هنوز اول راه هستند. مثلا" گروههایی که با هدف اشتغال زنان سرپرست خانوادهها کار میکنند. من که قصد دارم کار خیر کنم و از اینها خرید کنم، باید مسیر پر پیچ و خمی را طی کنم. آنها باید یک نوآوری به وجود بیاورند تا کار را ساده کنند.
از همین ایمیلی که از من دارند میتوانند استفاده کنند و میزان تغییر وضع زندگی آن کسانی که من از آنها عروسک خریدهام را به من اعلام کنند. مثلا" نرگس که این عروسک را دوخته، الان در کلاس دهم دبیرستان درس میخواند.
این یعنی ارزیابی اثربخشی. اینها مجموعه کارهای شفافیت اثربخشی هست و فکر میکنم طول میکشد تا باب بشود. با توجه به شبکههای اجتماعی موجود خیلی راحت میتوانید نیکوکاران را در جریان نتایج اثربخشی کار خیرشان قرار داد.
خوشبختانه در ایران، مردم به حریم خصوصی دیجیتالیشان اهمیت نمیدهند. در خارج از کشور مردم بسیار درباره این حساس هستند و منع قانونی دارد. در ایران میتوان از این تهدید به عنوان فرصت استفاده کرد و برای فرستادن نتیجه اثر بخشی کارها از آن سود برد.
مثلا" در سونامی هایتی کمپینی راه افتاد که تمام سازمانهای خیریه با هم همکاری کردند. یک پیامک و یک نهاد وجود داشت که پولها را جمعآوری کند. این یکی از موفقترین کمپینهای جمعآوری کمک شد که فرد نیکوکار بهراحتی با یک اساماس میتوانست این کار را انجام دهد.
- کار درست را انجام بدهیم که لازمهاش این است، مشکل را درست بشناسیم. مثلاً در موسساتی که درباره کودکان کار فعالیت میکنند، شناختشان از این مشکل ناقص است و در نهایت کار کودک را کمی زیباتر میکنند. در صورتیکه مشکل اصلی کودک کار خانواده و مسائل معیشتی است که باید با دید بهتری بهآن نگاه کرد.
- کار نیک را به درستی انجام دهیم. چیزی که این روزها در دنیا بسیار به آن تاکید میشود، سختگیری در ارزیابی نتایج کار نیک است. این چیزی است که موسسات و سازمانها در ایران دیر یا زود مجبور به انجامش خواهند شد.
در آمریکا در بسیاری از موسسات غیرانتفاعی پولشوییهایی انجام شده است. اغلب این سازمانها به وجود آمدند تا سرپوشی برای انجام فعالیتهای اقتصادی باشند و از عنوان سازمانهای خیریه استفاده کردند.
چون در ظاهر کار خیر انجام میدهند و کسی از آنها پرسش نمیکند. ولی بعداً اداره مالیات مصـّر شد که هرکس ادعا میکند، کار خیر انجام میدهد، باید یک سیستم اثربخشی هم داشته باشد. برخی سازمانهای مستقل این کار را انجام میدهند.
مزیت این ارزیابی اثربخشیها این است که وقتی بتوانیم پروژههای مختلف نیکوکاری را ارزیابی کنیم، میتوانیم روشهای مختلف را مقایسه کنیم. تا وقتی نتوانیم روشها را بسنجیم، مقایسه حسی خواهیم داشت و حس ما آدمها درک درستی نیست.
هنوز هم در دنیا مالاریا بودجههای زیادی را به خود اختصاص میدهد چون هنوز نیکوکاران بدون مطالعه و ارزیابی حس میکنند که مالاریا یا ایدز بیماریهای بسیار خطرناکی هستند چرا که غربیها اینها را حس کردهاند و سازمانهایی که در زمینه ایدز کار میکنند، خیلی بیشتر بودجه دارند.
ولی یک واقعیت جهانی اینه که دو و نیم میلیارد نفر در دنیا هیچ سیستم بهداشتی درست ندارن و اتفاقا بسیاری بیماریها در اثر نبود دستشوییها به وجود میاد و خرج بیشتری را روی سیستمهای بهداشتی ملی و جهانی میذاره.
ولی این مسئله حس خوبی نمیده و کسی هم به این صورت نمیتونه پز بده که من دارم از ساخت توالت حمایت میکنم و اینقدر کلاس نداره. به همین دلیل ساده عامی، بودجه برای اجرای پروژههای بهداشتی بسیار کمه.
ارزیابی اثربخشی بسیار مهم است
شوان صدرقاضی در پایان خاطرنشان کرد: راه بسیار دشواری پیش رو داریم تا بتوانیم اثربخشی پروژههای نیکوکاری را ارزیابی کنیم. این کار نیاز به یکسری زیرساختها دارد و باید توسط سازمانهای مستقل صورت بگیرد.
سازمان غیرانتفاعی (Non-profit organization)) میتواند این کار را انجام دهد. کما اینکه در بخش صنعتی نیز یک شرکت مستقل غیردولتی محصولات را از نظر استاندارد ارزیابی میکند.
وقتی امکان مقایسه را داشته باشیم، میتوانیم در مرحله بعدی به چراها جواب بدهیم. چرا راهحل «الف» از راه حل «ب» بهتر جواب داد؟ وقتی بتوانیم به چراها جواب بدهیم، میتوانیم به راهحلها و روشهای بهتری دست پیدا کنیم.
دیدگاه خود را بنویسید