پیرمرد با دیدن مدیر موسسه که مرا برای بازدید از مرکز خیریه امید فردا همراهی میکند، پیش میآید و میگوید: خانم دکتر! من با شما حرف دارم! من ویفر لازم دارم، دوتا. یکی ویفر موزی، یکی هم… کاکائویی!
به این فکر میکنم که چه راحت میشود دل پیرمرد را با دادن دو بسته ویفر به او خوش کرد! اما او قطعا نیازهای اساسیتری هم دارد که شاید حواس خودش به آنها نباشد. مهم هم نیست، چون کسان دیگری بودهاند که قبلا به آن نیازها فکر کرده و در حد توان آنها را برطرف ساختهاند. در دوران قحطی مهربانی هنوز هستند آدمهایی که دغدغه درد دیگران را در دل دارند و سقفهایی فراهم آوردهاند تا در سایه آن رنج همنوعانشان را التیام بخشند. و من امروز زیر یکی از این سقفهایم.
گروههای مددجو
«موسسه خیریه امید فردا» از سال ۱۳۸۵ در مهرشهر کرج آغاز به فعالیت کرد. ابتدا فقط پنج نفر از زنان بیسرپرست و بدسرپرست از میان بیماران مزمن اعصاب و روان در بیمارستان روانپزشکی رازی انتخاب شدند تا تحتپوشش خدمات این مرکز قرار بگیرند اما کمکم تعداد مددجویان زیاد شد. مرکز امید فردا در سال ۱۳۸۸ از مهرشهر کرج به محله میرداماد تهران منتقل شد و ظرفیت نگهداری از ۶۰ نفر بهصورت شبانهروزی را دارد. در حال حاضر هم حدود ۶۰ نفر مددجو در آنجا نگهداری میشوند که حدود نیمی از آنها زن و بقیه مرد هستند.
مددجویانی که از خدمات مرکز امید فردا استفاده میکنند، سه دستهاند. یک گروه از آنها روزانه حضور دارند، در کلاسهای کاردرمانی، گفتاردرمانی و کارگاهها شرکت کرده و به خانه برمیگردند. یک گروه از آنها به صلاحدید روانپزشک مرکز، بهشکل شبانهروزی بستری میشوند و خانواده آنها هزینههایشان را پرداخت میکند. گروه آخر هم بهشکل شبانهروز حضور دارند اما از طریق نیکوکاران تامین مالی میشوند.
نگاه نادرست جامعه
«دکتر مهرنوش کاوه»، موسس مرکز امید فردا، درباره نگاه نادرست مردم به بیماریهای اعصاب و روان میگوید: یکی از مشکلات ما انگی است که جامعه به افراد دچار اختلالات روانی بهویژه دخترها میزند و معتقد است کسی که دچار بیماری روانی شود دیگر نمیتواند به جامعه برگردد. بنابراین این افراد در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند و وقتی حمایت خانواده و جامعه را هم نداشته باشند، چارهای جز ماندن در مراکز درمانی برایشان نمیماند. وی میافزاید: باید درباره بیماریهای روان به جامعه آگاهی بدهیم. همه مراقب کسی که دچار بیماری جسمی میشود هستند اما در برخورد با بیمار روان، کافی است مشکل کوچکی پیش بیاید، فورا میگویند باز قرصهایت را نخوردی؟
یکبار روزنامه همشهری گزارشی از مرکز ما تهیه کرد و پس از آن تماسهای زیادی از سراسر ایران داشتیم که نشان میداد خیلی از مردم نیاز به مددکاری دارند اما جایی برای ابراز این نیاز پیدا نکردهاند. شعار ما «امید برای زندگی بهتر» است. گزارش روزنامه همشهری این حس را در مخاطبان بهوجود آورده بود که بیماری روان، انگ نیست و مرکز امید فردا را مأمنی برای امیدوار کردن آدمها معرفی کرده بود. برای همین بعد از چاپ آن تماسهای زیادی داشتیم.
داستانهای واقعی
«متاسفانه هنوز در برخی خانوادهها، نحوه برخورد با بیمار روان نادرست است.»
«دکتر مهرنوش کاوه» با بیان این موضوع میگوید: ما موردی داشتیم که یک پسر روستایی تا کلاس هشتم درس خوانده و به سربازی هم رفته بود، اما وقتی دچار اختلال روانی شد، خانوادهاش بهجای اقدام برای درمان او یک چهاردیواری ساختند و گودالی هم بهعنوان سرویس بهداشتی در آن کندند تا پسرشان در آنجا زندگی کند. هرروز غذایش را جلویش میگذارند و چهل روز یکبار او را به حمام میبرند. یکی از آشنایانشان این موضوع را گزارش داد و وقتی از طرف سازمان بهزیستی برای رسیدگی به وضعیت آن جوان رفتند، خانوادهاش در مقابل دریافت هرنوع کمک تخصصی مقاومت میکردند. متأسفانه گاهی اوقات خانواده از این حالت نامناسب سود میبرد و نمیخواهد کمکهای مردم را از دست بدهد.
در یک مورد دیگر دختری از سردشت تماس گرفت که هفت خواهر و برادر داشت. مادرش از همان زمان که اولین فرزند خود را به دنیا آورد دچار اختلال روان شد و میگفت این بچه من نیست. همه گفتند جنزده شده است. پدر خانواده هم متواری شد، رفت و ازدواج کرد. این دختر و خواهرش بهنوعی به نگهداری از مادرشان محکوم شده و نتوانسته بودند ازدواج کنند.
او مطالب قشنگی مینوشت. مشکل این بود که از مادرش تنفر داشت. خیلی حرف زدیم تا قبول کند که مادرش در همه این سالها بیمار بوده و جامعه و خانواده وظیفه داشتند به او کمک کنند. این دختر اجازه نداشت از خانه بیرون بیاید و ما درحدی که بهصورت تلفنی مقدور بود سعی کردیم کمکش کنیم. بعدها مادرش فوت کرد و اینبار باید دنبال درمان خود دختر میرفتیم که دچار افسردگی و عذاب وجدان شده بود.
هر مددجو داستانی از این دست دارد. خیلی وقتها کمک در مراحل اولیه بیماری میتواند از بروز اتفاقات بعدی جلوگیری کند.
امیدی برای جامعه
«مرکز امید فردا» از ابتدا برای کمک به درمان بیماریهای روان و کمک به زنان کارتنخوابی که سازمان بهزیستی معرفی میکرد شکل گرفت، با این هدف که اثری بر روی میزان سلامت روان در جامعه بگذارد.
موسس این مرکز میگوید: همه مددجویان قطعا با معرفینامه به اینجا مراجعه میکنند، چون مجوز مرکز امید فردا از طرف سازمان بهزیستی صادر شده است.
«دکتر مهرنوش کاوه» میافزاید: ما میخواستیم امیدی برای جامعه باشیم و از مزمن شدن مشکلات روان و بروز و شیوع بیماریهای روانی پیشگیری کنیم. متأسفانه در جامعه ما وقتی کسی از نظر روانی مشکلی پیدا کند اول سعی میکند خودش خودش را درمان کند، در درجه دوم از اطرافیان و عمه و خاله کمک میگیرد. فقط وقتی خانواده خیلی مستأصل میشود و فرد در معرض خطر از دست دادن شغل و همسرش قرار میگیرد، تازه به این نتیجه میرسند که به پزشک مراجعه کنند.
خیلی از افراد برای درمان به بیمارستانهای عمومی که یک بخش روانپزشکی هم دارند مراجعه میکنند تا اگر فرد آشنایی آنها را موقع ورود و خروج به بیمارستان دید متوجه مشکلشان نشود. کسانی که به مراکز تخصصی رواندرمانی و مراکزی مانند امینآباد میروند اغلب افرادی هستند که توان مالی مناسبی ندارند و دچار بیماری سختی شدهاند. کسانی که به ما مراجعه میکنند غربالشده همه این افراد هستند.
اشکالات قانون
«دکتر کاوه» با بیان اینکه قوانین حمایتی از افراد در ایران ایراداتی دارد، میگوید: مثلا اگر یک کودک متکدی خیابانی را بشناسید، اولا که اجازه ندارید او را ببرید و به سازمان بهزیستی تحویل بدهید، بلکه باید به شماره ۱۲۳ زنگ بزنید. اگر هم این کار را بکنید و بچه را به بهزیستی ببرید، کافی است فردا یک نفر با شناسنامه بیاید و بگوید این بچه من است، از نظر قانونی باید او را تحویل داد.
قانون دیگری میگوید اگر شما قیم یک بیمار روانی باشید، میتوانید درباره زندگی و اموال او تصمیم بگیرید و به این شکل او هرگز نمیتواند دوباره به جامعه برگردد. زیرا وقتی روانپزشک در برههای از زمان اعلام میکند که یک نفر صلاحیت نگهداری از اموال خود را ندارد، عموما پرونده پزشکی آن فرد در مراحل بعدی پیگیری نمیشود و برداشتن انگ از روی او کار دشواری است.
وی میافزاید: بهترین گروهی که امکان درمان در مرکز امید فردا را دارند، افراد دچار اختلالات رفتاری هستند که سختترین اختلال روانی است. خانوادهها نمیدانند با نوجوانانی که دچار این اختلال هستند چگونه رفتار کنند و این بچهها در جامعه در معرض درخواستهای نامناسب و حتی مواد مخدر مختلف قرار میگیرند.
متاسفانه برخلاف خانوادههای غربی ما معمولا اصولی برای تربیت فرزندانمان نداریم، مثلا پدرو مادرهایی داریم که هنوز تصمیم نگرفتهاند از چه سنی برای فرزندشان تلفن همراه بخرند. درحالیکه والدین باید از قبل برای خودشان چارچوبی داشته باشند و دلیل وجود این اصول و قواعد را برای فرزندانشان توضیح بدهند. کودک باید متوجه شود که با گریه نمیتواند به همه خواستهایش برسد و مخالفت پدر و مادرش با برخی از تقاضاهای او واقعی است.
تفاوت مراکز نگهداری و مراکز درمان بیماران
بیمارانی از میان مبتلایان به تمامی اختلات روانی شایع در جامعه، در «مرکز امید فردا» نگهداری میشوند، از جمله اسکیزوفرن و دوقطبی (بای پولار). بیماران روان معمولا بین یک تا سه ماه در بیمارستانها بستری میشوند که برای درمان مشکلات آنها کافی نیست.
«دکتر کاوه» با بیان این موضوع میافزاید: خدمات توانبخشی گران است و شامل کلاسهای مختلف و صحبت با روانشناس و روانپزشک میشود اما سیستمهای حمایتی کافی در کشور وجود ندارد. برای همین مراکز توانبخشی عملا تبدیل به مراکز نگهداری از بیماران روان میشوند. تفاوت مرکز ما با سایر مراکز هم در همین فعالتر بودن بخش توانبخشی به بیماران است. به خاطر همین، مرکز درمان و توانبخشی امید فردا مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی هم هست.
ما در محله میرداماد تهران ساختمانی را اجاره کردیم و بر اساس نیازهایمان تغییراتی در آن بهوجود آوردیم. در اینجا روشهای درمانی خوبی ارائه میدهیم اما فضایمان استاندارد نیست.
استاندارد آمریکایی
یکی از مشکلات افرادی که در یک دوره از زندگی خود دچار اختلال روان بوده و درمان شدهاند، ورود به بازار کار است. «دکتر کاوه» با اشاره به این موضوع میگوید: از آنجا که این افراد آموزشی ندیدهاند و مهارتی ندارند، با نامهای از طرف ما به بازار کار معرفی میشوند اما کارفرما نه تنها حقوق کافی نمیپردازد بلکه به محض بروز اولین مشکل، آن را به آنها نسبت میدهد. بنابراین به این نتیجه رسیدیم که علاوه بر کامل و استاندارد نبودن ساختمان، محیط آموزشی مناسب هم نداریم تا مهارتهای لازم برای ورود به بازار کار را به مددجویانمان بیاموزیم.
در نتیجه برای اولین بار در ایران، آخرین راهنمای سلامت روان در آمریکا را خریدیم و تصمیم گرفتیم مشابه آن را در کشور خودمان پیاده کنیم. این راهنما مربوط به کهنهسربازان آمریکایی بوده که بعد از هر جنگ دچار اختلالات روانی مختلف میشدند. سازمان بهداشت آمریکا بعد از سالها کارکردن به این نتیجه رسید که بهترین گروهی که بهطور مشخص میتواند برای مطالعه و درمان تحتنظر قرار بدهد همین سربازان هستند که عوارض و بیماریهای ناشی از جنگ در آنها شدید است. نتایجی که بر اساس وضعیت آنها بهدست میآید به دیگران تعمیم داده میشود. این راهنما شامل همه جزییات و ریزمطالب مربوط به فضای ساختمانی و کاری مربوط به درمان بیماریهای روان است.
باید توجه داشت که ما هم در ایران و سالها بعد از جنگ هنوز با عوارض آن درگیریم. موردی داشتیم که پسر جوانی تحت تاثیر محیط اطراف و پدرش که جانباز جنگ بود و مادرش که شیمیایی شده بود، دچار اختلال شده بود و به همه آسیب میزد. بهطور مشخص میتوان گفت جنگ برای این خانواده هنوز تمام نشده است.
پروژه مرکز توان بخشی بیماران اعصاب و روان امید فردا
ساختمان جدید
موسس مرکز امید فردا میگوید: با کمک نیکوکاران و اعضای موسسه، دو هزار متر زمین در منطقه ۲۲ تهران تهیه کردیم و در آن بنای ساختمانی بر اساس استانداردهای آمریکا را گذاشتیم. البته بنا به شرایط، تغییراتی در آن ایجاد شد، مثلا آن استاندارد میگوید مرکز درمان اختلالات روان باید نهایتا دوطبقه داشته باشد.
ما ضمن مکاتبه با آمریکا با بیان اینکه در تهران زمین گران است و حمایت خاصی هم از ما نمیشود، این استاندارد را بومیسازی کرده و ساختمان را سیزدهطبقه در نظر گرفتیم. این درحالی است که همه پنجرهها بلند و نورگیر هستند و اتاقها تراس دارند و فاصله پنجره و تراس، نمای زیبای ساختمان است و همه اینها باعث میشود استانداردهای زیبایی رعایت شود و ساختمان، محیطی مانند زندان را تداعی نکند. پنجرهها به شکلی طراحی شدهاند که بیماران قادر به بازکردن آنها و ایجاد خطر برای خودشان نباشند.
«دکتر کاوه» میافزاید: سهطبقه از ساختمان (منفی سه، منفی دو و منفی سه) فضای کار هستند. طبقه همکف شامل بخشهای اداری و درمانی و درمانگاه است. طبقات اول به بالا بخشهای خوابگاهی و استراحتگاه هستند که دوطبقه آخر بخش خدمات ویژه برای افرادی است که خدمات بهتری میخواهند و در ازای آن پول بیشتری برای کمک به بهتر اداره کردن مجموعه میپردازند. با این حساب در مرکز جدید میتوانیم به همه افراد با همه سلایق سرویس بدهیم.
در طبقات منفی، مراکزی مانند کافه، کتابفروشی، قنادی، آرایشگاه، سوپرمارکت، آشپزخانه، نانوایی و کارگاه خیاطی داریم که توسط آنها، هم بتوانیم به خود مرکز و بیرون از آن خدمات مختلف ارائه کنیم و هم مددجویان را برای حرفههای مختلف آموزش بدهیم. نمیتوان یک کارگاه را با تکیه بر عدهای افراد ناتوان ایجاد کرد، بنابراین برای اداره این مراکز از افراد حرفهای کمک میگیریم و در کنار آن امکانی ایجاد میکنیم تا مددجویان از آنها کار یاد بگیرند.
این فعال اجتماعی تاکید میکند: با سازمان فنی و حرفهای هم مکاتبه کردهایم تا بتوانیم به مددجویانی که آموزش میبینند، مدرک بدهیم. یکی از مشکلات موجود این است که مددجویان بهزیستی مطابق قوانین، اجازه تردد ندارند که باید این مساله را هم حل کنیم. چون باید اجازه داشته باشیم که این افراد را برای کار یا رفتن به خانههایشان بیرون بفرستیم و بتوانیم همچنان به آنها سر بزنیم. یک بیمار روان ابتدا باید تحت مراقبتهای شبانهروزی قرار بگیرد، سپس از خدمات روزانه و در نهایت از خدمات خانگی استفاده کند تا به زندگی طبیعی برگردد. در بسیاری از موارد، فرد از نظر فیزیکی سالم و از نظر هوش عالی است و بعد از برطرف شدن اختلال روانش میتواند به یک نیروی کار خوب تبدیل شود.
برچسب نزنیم!
«دکتر اسماعیل محبوبی»، روانپزشک و رئیس مرکز امید فردا میگوید: برای همه بیماران دچار اختلال روان این امید وجود دارد که به جامعه برگردند. اینکه برنگردند به چند عامل بستگی دارد که بیشتر به نگرش جامعه مربوط است. اینجاست که باید جامعه را آماده پذیرش بازگشت این افراد بکنیم. شدیدترین شکل بیماریهای روانی در میان افراد اسکیزوفرن و دوقطبی دیده میشود که تعدادی از آنها نسبت به درمان مقاومند و نیاز به امکانات توانبخشی بیشتری دارند اما حتی این افراد هم با دریافت امکانات مناسب میتوانند به جامعه برگردند.
متاسفانه بهخاطر نگرش منفی که در جامعه وجود دارد در این زمینه سرمایهگذاری کافی نمیشود. کارفرماها میگویند کسی که سابقه اختلال روانی داشته، خطرناک است و شما باید ثابت کنید که خطری ندارد، درحالی که خیلی اوقات ما نمیتوانیم چنین چیزی را درباره خودمان هم ثابت کنیم!
وی میافزاید: در زمینه درمان بیماریهای روان باید به چند نکته توجه داشت. اول این که بهتر است روی پیشگیری از بروز این بیماریها کار کنیم. دوم آنکه درباره مراجعه به روانپزشک در مراحل اولیه بیماری فرهنگسازی شود. گاهی بهدلیل استیگما (برچسب خوردن) درباره اختلالات روانی پنهانکاری میشود که باعث شدت یافتن مشکل خواهد شد. هنوز هم اگر به کسی توصیه کنید به روانپزشک مراجعه کند میگوید مگر من دیوانهام؟ درحالی که بین بیماریهای جسم و روان تفاوتی وجود ندارد و نگرش منفی به برخی از بیماریها باید از بین برود.
دکتر محبوبی تاکید میکند: باید به مردم آموزش داده شود که اگر کسی دارو خورد معنایش این نیست که همه تقصیرات و اشکالات متوجه اوست. متأسفانه در بسیاری از موارد، خانوادهها و حتی سیستم قضایی ما فکر میکنند اگر مشکلی وجود دارد، لزوما تقصیر کسی است که اختلال روانی دارد، درحالی که خیلی وقتها تقصیر متوجه خانواده و جامعه است.
نیاز به حمایتهای مردمی
درحال حاضر اسکلت پروژه ساختمان جدید مرکز امید فردا تمام شده و در فاز اول کار قرار است شش طبقه از آن برای بهرهبرداری کامل شود که ۶۰ درصد از کارش پیش رفته است. اگر نیکوکاران و سازمانهای دولتی همیاری بیشتری داشته باشند، کار سرعت خواهد گرفت.
«دکتر مهرنوش کاوه» با بیان این موضوع میگوید: الان اداره برق منطقه به ما اعلام کرده است که سیم برق تا محل ساختمان را هم باید خودتان بکشید. با این حال امیدواریم کارها بهنحوی پیش برود که اواخر فروردین یا اردیبهشت ماه سال آینده بتوانیم به ساختمان جدید نقلمکان کنیم. درحال حاضر برای تامین موادغذایی و اقلام دیگر مجموعه هم احتیاج به کمک داریم اما مهمتر از همه حمایت مردم برای تکمیل پروژه است.
ما «خشتهای معنوی» درنظر گرفتهایم که مردم میتوانند از آن طریق به ما کمک کنند. هر خشت دویست هزار تومان ارزش دارد که مشخصا صرف تامین هزینههای تکمیل پروژه ساختمان جدید خواهد شد. هر خشت، یک سهم از امید هر ایرانی برای ایران فرداست و فضاهای مختلف موسسه با عنوان اهدایی از طرف نیکوکاران نام گذاری خواهند شد.
وی میافزاید: ما چندسال است که پیگیر دریافت یک وام کمبهره هستیم اما هنوز موفق به دریافت آن نشدهایم. من بچههایی را میشناسم که به خاطر بودن در محیط و خانواده نامناسب دچار مشکل و اختلال شدهاند و کافی بود به موقع به آنها کمک میشد تا خیلی از اختلالات روان پیش نمیآمد.
سخن آخر
طی بازدید از طبقات مختلف «مرکز امید فردا» متوجه میشوم که همه مددجویان، «دکتر کاوه» را به خوبی میشناسند و با او ارتباط صمیمانهای دارند. بعضیهاشان پیش میآیند و درخواستی دارند. یک نفر او را دعا میکند و دختر جوانی میگوید آرزو دارد زودتر به ساختمان جدید برود اما از همه بیشتر، حرفهای شیرین دختری در ذهنم باقی میماند که در فیلم کوتاه تهیهشده درباره مرکز امید فردا میبینم، آنجا که صادقانه به دوربین نگاه میکند و میگوید من از مردم خوب و نیکوکار میخواهم که خسیس نباشند و به ما کمک کنند!
شماره حساب بانکی موسسه توانبخشی امید فردا برای حمایت:
IR870570040311011873434001
شماره کارت 5022291900056316
خبرنگار: ارمغان زمانفشمی
منبع: وبسایت روزنامه اطلاعات
دیدگاههای بازدیدکنندگان
زهرا قدیرلی
سلام. فقط میگم. خدایتعالی. به. دلهای. بزرگ و پر مهر. عنایتی فرماید و همه ی. انانی که. برای سلامتی. و درمان بیماریها. خصوصا. روانی. واخر وعاقبتشان. بخیر فرماید ودر پناه خودش. سلامتی. بهشان عنایت فرماید
1851 روز پیش ارسال پاسخگلناز خو ش احوال
با سلام وخسته نباشید ما دو بیمار مادر و پسر اسکروفرنی ودو قطبی داریم پسر این مادر از درمان گر یزی دا رد الان هر چی میگیم بریم؟ درمان پر خا شگری شد ید دارد و چهل سال دارد یک سال تحت درمان بود الان امتناع می کند برای دکتر رفتن خواهش می کنیم ما راهنمایی کنید ساکن اطراف کرج هستند
1819 روز پیش ارسال پاسخمرضیه بکان
با سلام
1752 روز پیش ارسال پاسخمن مادر نوجوانی 17 ساله هستم که دچار بیماری اسکیزوفرنی ست،ولی خودش حاضر به همکاری نیست. دو ماه بیمارستان امام حسین محمدشهر بستری شد و بعد از ترخیص خودسرانه داروهایش را قطع کرد و من نتونستم متقاعدش کنم به دارو خوردن و نزد پزشک آمدن. ازتون تقاضای کمک و راهنمایی دارم؛ما ساکن کرج هستیم.
مهشيد عبدالواب
باسلام، پدر 72 ساله من سالهاست دچار بيماري وسواس، بيقراري، اضطراب مي باشد. تا سال پيش به كمك پزشكان و مصرف دارو آرامش نسبي داشت اما حدود يكسال است كه مجددا تمامي علائم بيماري وي شدت يافته و كلافه كننده شده است، بطوريكه مرتبا ميخواهد مادرم در كنار او باشد و به امور شخصي او رسيدگي كند و اصلا به كس ديگري توجه نكند. پرحرفي، بي قراري، اضطراب، وسواس فكري، كم خوابي، كاهش وزن شديد از نشانه هاي بارز بيماري اوست. مادرم تحت درمان بيماري سرطان سينه است و واقعا كلافه و مستاصل شده است. داروها بر او بي اثر است و هيچ جوري آرام نمي شود. آيا مركز دولتي هست كه از او نگهداري كنند؟ لطفا مرا راهنمايي فرماييد.
1748 روز پیش ارسال پاسخشریفی
با سلام من دادشی دارم سی ساله مهندس عمران ناراحتی عصاب داره چند بار بیمارستان بستری شده با شوک خوب میشه یا دارو که مصرف میکنه ولی خونه که میاد دارو نمیخورا ربعد دو ماه دوباره بر میگرده غدا نمیخوره حرف نمیزنه باکسی یاپدر مادرم را عزیت مکنه تازگی با چاقو تهدید مکنه زیر نظر کمیته امدا هستن شهر خمین از بس پسر خوبی بود همه بهش احترام میزارن دوستش دارن ازتون کمک میخوهیم چکار کنیم علی رضا اسمش هست ممنون از شما
1704 روز پیش ارسال پاسخناشناس
قرص به هر طریقی که هست داخل غذاش دوغ رانی بریزید بهش بدید قرص نخوره مریضیش حاد تر میشه
1238 روز پیش ارسال پاسخمعصومه حيدري
بادرود، خواهر بيماري دارم باسن ٥٩سال ، سالها بيمار است بدون هيچ درماني، اعتقاد به شخص ديگري دارد كه ناظراوست در همه جا ، حتي حمام ودستشويي. هيچكس را به خانه اش كه يه اتاق تاريك ومخروبه است ومسقل راه نميدهدواينكه همه ازجمله كل خانواده مقصرن وفحش ميده😩
1695 روز پیش ارسال پاسخناشناس
سلام وخسته نباشید من هر کاری میکنم نمیتونم با مرکز شما تماس بگیرم .خواهش میکنم کمک کنید
1687 روز پیش ارسال پاسخمهد
سلام، چطور مي توان با اين مركز تماس برقرار كرد؟ سپاس
1681 روز پیش ارسال پاسخناشناس
سلام یه بیمار خیلی وضع خراب داریم میتونید کمک کنید چجوری با مرکز تماس بگیرم
1679 روز پیش ارسال پاسخریحان
به حیوانات در زمان درد بیهوده یا عدم امید به لذت بردن بیشتر از زندگی، در رهایی آسان و بدون درد و بهْ مرگی/مرگ شیرین رحم میشه (Medical Termination)، اما هنوز در بیشتر نقاط دنیا به رنج انسانها نه. به جاش در مواردی انسانها قربانی خواستِ زندگی اجباری با این شرایط و عدم درک عزیزانشون از این رنج های بیهوده میشن؛ یا قربانی مخالفانی که خودشون رنج کمتر یا باورها یا تعصباتی در زمینه های مختلف دارن و قادر به درک رنج دیگران نیستن.
1672 روز پیش ارسال پاسخخصوصا برای افرادی که «توانیابی/ناتوانی/اختلالات جسمی/ذهنی مادام العمر دارن (Chronic Disorders and Disabilities) یا کودکان(Minors)» هنوز امکان انتخاب زیادی وجود نداره. افرادی که حتی از بدو تولد با رنج و اختلالات سخت به دنیا میان، محکومن که با رنج و تنهایی یا در آسایشگاه ها زندگی کنن و با رنج بمیرن. یا افرادی که به خاطر یک سری محدودیتهای قبلی یا اولیه، توان دریافت نیازهای اساسی زندگی رو ندارن، دردها و بیماری های بعدی و ثانویه ی جسمی و/یا روانی، یکی پس از دیگری، ناشی از فشارهای قبلی و عدم دریافت نیازهای طبیعی اولیه هم پیدا می کنن.
به عنوان مثال بیماری های جسمی و روانی در نوع حاد یا مزمن و لاعلاجشون مثل آلزایمر، ام اس، ای ال اس، جذام، سرطان های مزمن یا کشنده و انواع سرطانهای روانی مثل اسکیزوفرنی، دوقطبی، اسکیزوافکتیو، شخصیت مرزی، اضطراب و افسردگی مزمن یا مادام العمر، انواع اختلالات شخصیتی لاعلاج که درمان هم روشون موثر نبوده، یا فقط درصدی بهبودی داده یا اصلا درمان و علاج واقعی ندارن و فقط کنترل موقت دارن، و تمام انواع بیماری های خاص و رنج آور و ناشناخته و مزمن که بیشتر اوقات حتی با داروهای پرعارضه و کم اثر هم همچنان کجدار و مریز و زجر آورن و فرد ظاهرا زنده است، اما عملا زندگی نمی کنه و از زندگی لذتی نمی بره یا بیشتر اوقات در رنج و عذابه. شدت رنج گاهی باعث میشه خودشون برای رهایی اقدام کنن، اما میتونه به عوارض و درد و آسیبهای بیشتر و جبران ناپذیر منجر بشه.
متاسفانه عده ای از متخصصین پزشکی، روانپزشکی، روانشناسی، مشاوره و غیره، با اینکه متوجه و آگاهن که بعضی بیماری ها حاد یا لاعلاج و عمرانه هستن و فقط کنترل های موقت و داروهای پرعارضه و کم تاثیری دارن که باید تا آخر عمر مصرف بشن؛ حتی اگر بدن به داروها عادت کنه و اصولی هم دارو قطع بشه، بیماری با شدت بیشتری برمیگرده؛ و اینکه حتی گاهی بعضی بیماری ها با دارو هم کنترل نمیشن؛ و حتی داروها فقط نقش مسکن دارن نه علاج یا از بین برنده ی ریشه ی ژنتیک یا و/یا محیط رشدی درد؛ و در مواردی بدن بعد مدتی به اونها مقاومت میده و به ناچار دوز رو بالا و بالاتر میبرن؛ و تازه با این وجود، برای عده ای از سنی به بعد یا بعد از چند سال مصرف، دیگه دارو هم جواب نمیده؛ اما واقعیتها و رنج های اونها و پایان ناپذیر بودن شکنجه ها رو نمی بینن، یا اگر ببینن هم گاهی به فرد و عزیزانش نمیگن، چه برسه به اینکه بخوان به حق انتخاب فرد برای پایان زندگی احترام بذارن.
به نظر میرسه علاوه بر روشهای پیشنهادی متخصصین در تشویق به پذیرشِ جبرِ زندگی در کنار بیماری های سخت و لاعلاج و کشمکش دائمی با عدم سلامت و رنج، و بستری های طولانی و دوره ای یا همیشگی یا درمان های کنترلی اجباری، در دنیای امروزی، به کمک برخی سازمانهای حامی حقوق و کرامت انسانی، در کشورهای مختلفی مثل سوئیس، انگلیس، اسکاتلند، هلند و غیره، در اروپا و آمریکای شمالی و سایر کشورها، رهایی داوطلبانه ی شرافتمندانه و بدون درد با کمک پزشکی هم یک انتخابه.
با امید به اینکه آزادی و حق انتخاب رهایی زودرس یا راحت در همه جای دنیا فراهم بشه. زندگی پررنج و زجرآور یا مرگ دردناک حق یا سرنوشت انسانها نیست.
ریحان
اگر افراد بستری امکان باز کردن پنجره رو نداشته باشند، چه طور از هوای آزاد، دست کم در بهار و تابستان و پاییز، استفاده کنند؟ تراس و هوای آزاد برای روحیه ی فرد بستری و سلامتش لازم است. آیا افراد بستری امکان رفتن به تراس را دارند اما امکان باز کردن پنجره را ندارند؟
1672 روز پیش ارسال پاسخاز طرفی، تا جایی که می دانم و دستِ کم تجربه ی نزدیک از نظام پزشکی کانادا و بحث بیماران سلامت روانش داشته ام، کانادا، کشورهای اسکاندیناوی، سوئیس، انگلستان و غیره، (در حال حاضر) بیمه ی همگانی سلامت، خدمات و حمایت های پزشکی و قوانین و خدمات اجتماعی خوب و حتی شاید بهتر از آمریکا برای بیماران سلامت روان دارند. (به نظر در آمریکا بیمه ی همگانی سلامت که حامی افراد کم درآمد باشد در دسترس نیست). خصوصا در بحث نگهداریِ دقیق، تایپ شده و الکترونیک پرونده ی پزشکی، شامل تاریخچه ی بیماری ها و مراجعات، سابقه ی علائم، تشخیص ها، و درمان های کنترلی انجام شده و نتایج آنها، و امکانِ تبادل پرونده های پزشکی با سایر متخصصان (در صورت اجازه و موافقتِ خود بیمار)، پیگیری خودِ تیم پزشکی برای وقت ملاقات ها، خصوصا ویزیت در خانه و تیم های حمایتی برای افرادی که امکانِ پیگیری یا مراجعه ندارند یا بی سرپرست یا بدسرپرست هستند، و «حق امتناع از درمان» و گزینه های دیگر پیشرفته هستن. میشه این موارد هم در نظام سلامت روان کشور در نظر گرفته بشه؟
ارش
سلام من یه خواهر دار 37 سالشه پارانویا یا همون دو قطبی داره، همش تو ساختمون فحش میده تحدید به مرگ میکنه همسایه ها میخان از ما شکایت کنند،پدر مادر نداریم من با خواهرم تنهایی زندگی میکنیم منم 27سالمه شرایط مالی خوبی هم نداریم لطفا جون مادرتون یکی کمک کنه،شماره تماس این مرکز چنده میشه بگید؟
1670 روز پیش ارسال پاسخناشناس
سلام این زمان طولانی برای انتقال به مکان جدید برای چیه واقعا
1652 روز پیش ارسال پاسخمحمد
شماره تلفن نداره؟!
1644 روز پیش ارسال پاسخناشناس
لطفا شماره تماستون رو توی سایت قرار بدید که بتونیم تماس بگیریم
1620 روز پیش ارسال پاسخمشفق
سلام خسته نباشیدوخداقوت به شما اعیاد دومعصوم بزرگوارراتبریک می گوییم من پسری پانزده ساله دارم الان اصلا نمی توانیم نگهداریش کنیم مریضی اعصاب شدید دارد داروهم میخورد یکدفعه بهم ریخته میشه طوریکه همه چیزپرت میکنه مارا میخواد بزنه خواهشا کمک کنیدمارا
1610 روز پیش ارسال پاسخناشناس
لطفآ آدرس وشماره تماس مرکز درج گردد با تشکر
1607 روز پیش ارسال پاسخناشناس
سلام همسرمن ۱۳ساله مشکل شیزوفرنی ودوقطبی دارد چندباربستری شده ولی ازدرمان واستفاده ازدارو خوداری میکند وپرخاشگری میکن لطفا مارو راهنمای کنید ایا موسسه شما بیمارپذیرش میکنه
1603 روز پیش ارسال پاسخمینا
سلام وقت بخیر با شماره 02633293369تماس بگیرید مرکز درمان بیماران اعصاب روان راهنماییتون میکنن
1573 روز پیش ارسال پاسخناشناس
فکر کنم شماره تلفن موسسه این باشه :
1602 روز پیش ارسال پاسخ021-22911646
نیلوفر پناهی
هزینه بستری و اینکه چطور میتونیم بیمارمون رو بستری کنیم رو بفرمایید راهنمایی کنید.
1589 روز پیش ارسال پاسخف. مرادی
با سلام و عرض ادب، لطفا شماره تماس و آدرس بفرمایید تا در مورد بیمار بیشتر راهنمایی شویم،خواهر من مشکل خیلی حاد شده به طوری که توی خونه نمی تونه بمونه، لطفا راهنمایی... متشکرم..
1580 روز پیش ارسال پاسخناشناس
روانشناسي علم منحرف فرويد عامل طلاق و خودكشي نوجوانان در امربكا و حبس وحشيانه
1561 روز پیش ارسال پاسخناشناس
سلام و خسته نباشید من خواهری دارم مبتلا به اسکیزوفرنی ۴۲ سالشه همش با خودش حرف میزنه و اذیت میکنه ۲۰ ساله همین طوری چند بار بستری شده میخواستم بدونم جایی هست برای نگه داری دائمی ممنون میشم راهنماییم کنید
1501 روز پیش ارسال پاسخناشناس
شماره مرکز توانبخشی امید فردا
1465 روز پیش ارسال پاسخ02122911647
مظفری
اگه ممکنه با شما تماس بگیرم
1456 روز پیش ارسال پاسخناشناس
من از بچگی احساس بدی به وجودم تو این دنیا دارم الان چند ماهیه که وقتی عصبی میشم خون جلو چشامو میگیره و مغزم بسته میشه ودیگه نمیفمم چیکار میکنم من اکثر اوقات به خودکشی فکر میکنم و هرشب کابوس میبینم ادمایی مثل من چجوری باید درمان شن؟
1455 روز پیش ارسال پاسخس
اره باید درمان شی دقیقا مثل منی من دارو میخورم البته دکتر خوب کم یاب شده بعد از کلی تحقیق رفتم پیش روانشناس و اون تشخیص داد که برم پیش روان پزشک
1305 روز پیش ارسال پاسخمنصوره جافر پور
سلام ودرود برشما. میخواستم بپرسم سالمندی که دارای بیماری اعصاب وروان باشه واختلال رفتاری داشته باشه پذیرش میکنید.
1414 روز پیش ارسال پاسخرسول بابامرادی
سلام ودرود برشما.من برادری دارم مبتلا به دو قطبی 35 سالشه همش با خودش حرف میزنه وخانواده و همسایه هارو اذیت میکنه 15ساله همین طوری چند بار بستری شده میخواستم بدونم خیریه شما رای نگه داری دائمی کمک می کنه
1402 روز پیش ارسال پاسخممنون میشم راهنماییم کنید
رویا معظمی
من روانشناس مرکز نگهداری بیماران اعصاب و روان مزمن هستم
1375 روز پیش ارسال پاسخشماره تلفن ۰۲۱۶۵۴۶۴۳۱۱
بیگلری
خواهشمندم از سهمیه خیریه به من تخفیف بدید تا بتونم خواهرم رو اونجا بستری کنم..خیلی توو فشار هستم و تنها سرپرست ایشون هستم.خودمم سرپرست دخترم هستمو زندگی سختی دارم
1325 روز پیش ارسال پاسخراضیه کاظمی
سلام، دخترم پنجاه سالش است .از سن هجده تا کنون تحت نظر روانپزشک و تشخیص نهایی اسکیزو سه سال است که بدتر شده با خودش بلند حرف میزند بر اساس بیماری فکری که دارد من و پدر وهمسایه را آزار می دهد که طاقت فرساست چه کنیم نیاز به کمک و نگهداری آین بیمار را داریم تقاضای کمک از موسسه امید فردا را دارم راهنمایی بفرمایید برای پذیرش این بیمار در موسسه خودتان سپاسگزارم
1307 روز پیش ارسال پاسخمنیژه شکری
سلام چجوری میتونم با شما تماس بگیرم
1205 روز پیش ارسال پاسخشکری منیزه
سلام چ طوری میتوانم با شما تماس بگیرم
1185 روز پیش ارسال پاسخشهریار
خدا فوت به همه شما. خیلی مردید بخدا
1125 روز پیش ارسال پاسخفریده صابر
چگونه مبتوانم باشما تماس بگیرم خوواهش میکنم رهنمایی بفرمایید
455 روز پیش ارسال پاسخ